امروز خیلی کار داشتیم ، کارمان به بازار خورد ، قماشهای مختلف اش.
عده ای حریصانه حتی فروش را نگه داشته بودند و می خواستند بالاتر برود و بفروشند.
مثلااین طور که فهمیدم یارو هاردی که صد هزار تومن بود را الان حدود سیصد هزارتومان می فروخت.
خلاصه: آنهایی که سود می بردند خوشحال بودند از این نوسان.
آنهایی که سود نمی بردند، ناراحت بودند ، ته دلش را که چک میکردی می دیدی ناراحت است از این که او سود نکرده ، نه از ضرر مشتری.