دیشب راه افتادیم ، صبح قبل از نماز رسیدیم وراوی.
دارالمیزان داشت خسته کننده می شد که صوتهای روی فلش رسید به صوت دهه اول محرم حاج محمود کریمی. دگرگونمان کرد ، عجب شعرهایی !!! به به .
امروز رفتم نماز جمعه وراوی ، حاج آقا بحرینی گرجه خطیب قابلی نبود اما آدم باصفایی بود.
استفاده معنوی اش را بردیم.
هیجان انگیز است وقتی بشنوی مرتضی میشود داماد امام جمعه وراوی .
به عبارتی امام جمعه محل مرحوم پدر خانم ما می شود پدرخانم مرتضی یکی از بهترین دوستان ما.
  • امروز مشکلات نخلستان رو برطرف کردم و خبرنامه را روی آن نصب کردم .
  • چند صفحه ای هم کتاب : نوشتم تا بماند خواندم.
  • پمپ آب را هم برای مادرزن راه انداختیم و برایش کلید برق گذاشتیم که هر وقت نخواست خاموشش کند که سر وصدا آزارش ندهد.
  • چند تیم هم با حسن و علی فیفا 11 بازی کردم.
  • الان هم که روزنوشت می زنم.