بسم الله
رفته بودم اتاق اساتید چایی بخورم ، هیچ یک از اساتید نبودند ، چایی را هنوز نریخته ، حاج آقا احمدی فرا رسید. یک چایی هم برای او ریختم نمیدانم از کجا بحث رفت سر سیستم آموزشی سنتی و سیستم جدید در حوزه ولی صحبتهای خوبی رد و بدل شد که الان نمینموسم . بگذار مقدمه شود برای پرونده تحول در حوزه .
نوشتن ، می نویسم برای نوشتن .
نان گران شده ، دست فروش در مدرسه مان میگفت: چند تا نان میتوانی بخری ؟
طلبه پایه 7 زن گرفته میگفت میخواهم عروسی کنم ، فردای عروسی ام میخواهم بروم مشهد ماه عسل ، پولم فقط به برگزاری عروسی میرسد و کرایه بین راه ، فکری به حال اسکان آنجا کنید ، دنبال یک جای مجانی میگشت.
وامی که قرار بود دفتر خدمات بدهد هم به او گفته اند فعلا پول نداریم . وام ازدواج دولت ، صندوق مهر ، هم زیاد طول میکشید.