• امروز را بیشتر به بطالت گذراندم.روز خوبی نبود.
  • پیش از این ها فکر میکردم تعزیه خواندن و شبیه کار ساده ای است و به آنهایی که به این کار مشغولند دید خوبی نداشتم.
    اما امروز که علی داشت نقش حضرت عباس(ع) در تعزیه امام حسن(ع) را تمرین میکرد و من هم به شوخی جوابهایی را که دیگران در تعزیه میخواستند به او بگویند می خواندم ، فهمیدم کار ساده ای نیست حنجره ی آبادی می خواهد و صدای خوبی که ما از هردو بی بهره ایم.
    خلاصه این که دست کم گرفتن کار دیگران اصلا خوب نبود و خدا را شکر که ما این را فهمیدیم .
    برکتی هم دارد این تعزیه خوانی ها ، بالاخره خودش بهانه ای است برای اتصال به اهل بیت(ع).
  • صوتهای فرهنگ رسانه را که دکتر یامین پور و دکتر سیدمجید امامی و تنی چند از اساتید دانشگاه و ارتباطات درس داده اند دارد کم کم آماده می شود.
  • روایت را هم آرزومندیم دوباره فعال شود مثل قبل ها ، البته کار مشکل شده با این رقبا و دوران تک بودن و ترک تازی گذشت.
  • دلم برای روضه لک زده بود ، اگر چند دقیقه روضه های محمود کریمی را هم امشب در ماشین گوش نداده بودم ، نمی دانم چه به سرم می آمد. خدا توفیقمان بدهد بنشینیم پای روضه ها و تلاش کنی چشممان نم بردارد. ما که مال اشک ریختن نیستیم.