• امروز به غربت حسن (ع) اندیشیدم ، چه سخت است در خانه خود غریب باشی!
    همسرت که محرمترین محرمان است به تو نامحرم شود؟!!!
    قربان غربت و مظلومیت ات یا حسن مجتبی(ع)
  • امشب خبر رد صلاحیت بعضی از کاندیداهای لامرد را در تراکمه دات کام خواندم. البته رد صلاحیت که چه عرض کنم ، نداشتن بعضی شرایط یعنی احراز شرایط کاندیداتوری.
    همچنین شنیدم جمع محرز نشده ها راهی تهران شده اند برای محرز کردن.
    بعضی ها را هم دیدم از میدان به در رفتن رقیبان خوشحال بودند و این شادی را به هیچ عنوان پنهان نمی کردند.
    چرا؟ به راستی چرا؟ نکند به خاطر این باشد که فردا به خاطر آشنایی با آن کاندیدای نماینده شده فرزندمان ضمانت شغلی بیابد ، وامی بدون دردسر گیرمان بیاید ، به کاری مشغول شویم ، یا به سمتی بالاتر دست بیابیم ، نکند!!! پس مصالح مسلمین چه؟ یعنی این می شود مسلمانی ؟ آیا تکفیر برادر دیگری که به هر دلیل کاندیدا شده عین مسلمانی است؟
    هر چند انتقاد و روشنگری در خصوص کسی که قرار است تصمیم گیر و قانونگذار مملکت مسلمین شود جای خود را دارد ، اما اندیشیدن به نیتمان هم مهم است.
    این آقای اسدپور هم افاضاتی فرموده که جای تامل دارد و مجریان را متذکر میشود:متر ولایت پذیری به دست کسانی افتاده که آنچنان تنگ نظرند که روحانی و جانباز و فرزند شهید هم در این متر ولایتمدار نیستند. واقعن باید به این متر شک کرد!(پیامی ذیل اینجا+)
  • امروز دقایقی به تعزیه سبخی هم رفتم و از دور پسر دائی ها را در حال خواندن تعزیه دیدم. فرصت نشد بیشتر بمانم.
    تعزیه شهادت حضرت رقیه بود و وقتی به اهلبیت (ع) در اسارت اندیشیدم چه دردناک بود.
  • دلم گرفته ، احساس غربت میکنم ، کاش خانه ی خودمان بودم.
    یا انیس من لا انیس له.