۸ مطلب در مهر ۱۳۸۲ ثبت شده است

کتاب و مملکت اسلامی

سلام

با اجازه تون ما از آن لاین شدن فعلا بی نصیبیم . آخه مخابرات لطف فرمودند و تلفوون ما رو به علت بدهی یه طرفه کردن و تا اطلاع ثانوی ما نمی تونیم کانکت یا فارسی را پاس بداریم متصل بشیم . الآنم دارم از تو کافی نت متصل می شم .

بگذریم .

دیروز پریروز بود رفته بودم فلکه گاز سر فکه گاز که یکی از پر رفت و آمد ترین قسمتهای شهر شیرازه به دلیل مجاورت اون با پارک شهر و دلایل دیگه جلوی یه مجتمع فرهنگی مذهبی یکی از دکونای کتاب فروشی و بهتر بگم نمایشگاه کتابه که باچند تیکه برزنت و چند تا داربست راه افتاده و بنده های خدا به وسیله اون پول در می آرن . رفتم جلو ببینم چه کتابهایی داره معمولا مردم از وسط یا اول شروع می کنن و دنبال موضوع دلخواهشون می گردن اما اونجا خیلی باحال بود به محض این که رفتیم جلو البته خودش یه ماجرا داره که بدرد گفتن نمی خوره و مهم نیست ( دیدن کتابارو میگم . چون با جیب خالی معمولا من سراغ دیدن کتاب نمی رم چون دلم می سوزه . اگه جیبم پر باشه هم نمی رم آخه میگم بذار همونایی که توخونه انبار شده بخونیم بعد ...) چشمتون مثل قبل روز بد نبینه خیلی باحال بود یه سری کتاب تابلو به قول شیرازیا تو چیش می خورد . بذارین اسم چنذتاشو بنویسم :

آموزش زناشوئی برای همسران جوان - درمان خستگی و ناتوانی جنسی - تقویت نیروی جنسی - روابط زناشوئی موفق - درمان سرد مزاجی و بی میلی جنسی بانوان

که حدودا یا دقیقا که مطمئن نیستم یه چهارده تائی بود اونور غرفه رو دیدیم به به همش کتابای عشق و عاشقی و رمان و از این حرفا اونور نگاه کردیم بازم به به شعر گلستان ... بوستان ... حافظ و فروغ فرخزاد با جلدهای مختلف و متنوع وسط این سه موضوع کتابهایی رو برای پرشدن یا هر چی اسمشو بذارین گذاشته بودن از قبیل مطالب شگفت انگیز ، ورزشی ، شادابی پوست و دینی و ... بنده خداها تقصیری هم ندارن بوسیله اون جور کتابا پول درمی آرن.

حالا چیزی که من می خوام بگم در مورد سری اول کتاباییه که گفتم ( جنسی و منسی و از این حرفا) من میگم این کتابا رو برای کی نوشتن ؟ حتما میگین برای اونایی که ازدواج کردن . حالا دوباره من میگم این کتابا رو اگه از هرکدوم یه جلد به زن و شوهرهای به اصطلاح جوان ایران بدن بازم تموم نمیشه . دوما حالا که همه آخر زناشوئی هستن و دیگه کسی پیدا نمیشه که بلد نباشه . من وقتی کلاس دوم راهنمائی بودم کنار دستیم همونی که با من روی یه نیمکت مینشست به طور هنر مندانه ای عکس اعمال مستهجن رو به طور تقریبا انیمیشن می کشید و به ما نشون میداد . ما هم که تا اون موقع ندیده بودیم برامون جالب که چه عرض کنم با اون چیزایی که چاشنیش می کرد مهیج بود . خب اوضاع مملکته دیگه مارو به چی سر گرم کردن . نسل سومی بدبخت . دلم گرفت. بگذریم سوما مگه قبل از ازدواج مردم نمیرن آزمایش و مشاوره و کلاس و از این دم وبساطا چهارما مگه اینا برای یه قشر خاص و درمان بیماری نیست ؟ آیا نمی تونن بذارن تو داروخونه ها و با تجویز پزشک بدن به مردم؟ به نظر شما اینجا که گذاشتن کی میره می خره ؟ اگه یه نسل سومی ( که خیلی بیشتر از یکی و دوتا ) از اونجا رد بشه و ببینه و براش جالب باشه با این سن ازدواجی که تو مملکت ما هست و مطالب اینا رو بخونه تو چه فکرایی میره ؟ آیا زودتر از موعد سراغ مسائل جنسی نمیره؟ دیگه حوصلم نمیشه روضه بخونم .

آی مسئولین نسل دومی . چی چی بهتون بگم ؟ فحش بدم ؟ چه بلائی دارین سر نسل سومای بد بخت میارین ؟ چرا این چرت و پرتا رو از جلوی چشم ما جمع نمی کنین ؟ کدوم اداره ارشاد؟ شما اداره ارشادی میبینید ؟ بهتره من بهش بگم اداره افساد . این واژه خیلی جالب تره .

شرمنده از این که سرتونو درد آوردم .منتظر مطلب توپی که گفته بودم باشین . راستش باید تایپش کنم و یه کم کار داره . سه سوت آماده‌اش می‌کنم .

یا علی

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۱۷ مهر ۸۲

    به روز (آپدیت)

    سلام

    اولا ما به همه‌ی کسانی که لطف می‌کنن و به ما سر می‌زنن ارادت داریم .

    یکی از دوستان لطف کردن و از دلیل به روز نکردن وبلاگ پرسیدن که باید به اطلاع برسونم ما داریم میریم مدرسه و از این حرفا .

    راستش دارم یه مطلب توپ آماده می‌کنم . منتظر باشین . خیلی باحاله .

    فعلا این یه بیت و داشته باشین :

    خوشا آنان که سودای تو دارند

    که سر پیوسته در یاد تو دارند

    به دل دارم تمنای کسانی

    که اندر دل تمنای تو دارند

     

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۱۳ مهر ۸۲

    چشمتون روز بد نبینه !!!

    با اجازه‌تون بعد از اعلام موقعیت ما موجی از حملات به طرف ما صورت گرفت که چند شب پیش به حداکثر خود رسید و در نتیجه به شکست ما منجر شد.

    آقا اون شب دومادمون که تحصیلات عالیه گذرونده یقه‌ی ما رو گرفت و حسابی مخ ما رو کرد تو هاون و مثل دیزی تیلیت کرد . هزار تا مثال آمورد و گفت که اصلا استخاره تو خارج از موضع بوده و بستگی داره چه کسی استخاره بزنه کسی که استخاره میزنه با به قرآن و معانی آن مسلط باشه و بتونه استنباط کنه و گفت که کسی برای درس خوندن استخاره نمی‌زنه که تو پاشدی رفتی استخاره زدی و من بی دفاع از طرف دیگران نیز که در جمع بودند مورد حمله قرار گرفته و مجبور به تسلیم شدیم .

    خلاصه : ما از جرگه نسل سومی‌های آش خور خارج شده و به محل قبلی خود بازگشتیم .

    یه بیت از بابا طاهر که خیلی باحاله :

    مو کز سوته دلانم چون ننالم

    مو کز بی حاصلانم چون ننالم

    به گل بلبل نشیند زار نالد

    مو که دور از گلانم چون ننالم

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۶ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۱۰ مهر ۸۲

    Title-less

    سلام

    امروز مثل قدیم حال نوشتن ندارم .

    دیروز داشتم از شاهچراغ برمی‌گشتم خونه . دیدم یه پیرزن (نسل اولی) با یه گونی لیمو وایساده هی به ماشینا میگه :> من یه کم صبر کردم دیددم ماشین گیرش نمی‌آد . اگه مسیرشونم می‌خورد می‌گفتن بار داری نمی‌بردنش . اینم از نسل دومی‌های بی وجدان و مرام . خلاصه من رفتم جلو بهش گفتم : مادر من برات ماشین میگیرم . همون وقت یه ماشین بوق زد گفتم شاهداعی گفت بیا بالا اومدم گونی رو وردارم گفت : بارداره نه . و گازشو گرفت و رفت . خلاصه من گفتم مادر شما حواست به گونی باشه من برات ماشین میگیرم . یه ۵ دقیقه طول کشید بالاخره یه ماشین گرفتیم . اومدم گونی رو بذارم گفت : ۲ کورسه‌ها . منم گفتم : خیالی نیست . بدون این که بفهمم پیرزنه سوار شد یا نه سرمو انداختم پایین مثل یه نسل سومی و رفتم .

    می‌خوام بگم . ما نسل سومی‌ها کم نمی‌آریم .

     بذار این شعر باباطاهر که دیروز خوندم براتون بذارم من که خیلی باهاش حال کردم :

    هر آنکس عاشق است از جان نترسد

                                                              یقین از بند و از زندان نترسد

    دل عاشق بود گرگ گرسنه

                                                              که گرگ از هی هی چوپان نترسد

    راستی رجب رفت و شعبان اومد .

    خدایا هر چی تو رجب گیرمون نیومد . تو شعبان بهمون بده . یه کاری کن رمضان کم نیاریم .  

      

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۶ مهر ۸۲

    فدائیان

    می‌خواستم بگم ما نسل سومی‌ها کمی از نسل دومی‌های شهید یا رزمنده نداریم .

    والآن اگه باب جهاد باز بشه کم نمی‌آریم .

    دیشب آقای رحیم پور تو تلوزیون می‌گفت تو هر کشوری یه اکثریت هست  که آدمای خوبی‌اند ولی فداکار نیستند . دو تا اقلیت هم هست که یکی‌شون آدمای خیلی  خوبید و یکیشونم آدمای خیلی بد . تو همه‌ی زمونه‌ها هم یه هم چین چیزی هست .

    خلاصه این که ما نسل سومی‌ها هم آماده‌ایم .

    راستی دیروز رفتم دنبال یه کاری که قرار بود یه عمر انجامش بدم . یه خورده گیر تو کارم بود تو راه فکر می‌کردم گفتم:شاید اصلا صلاح نباشه ما بریم اونجا.گفتم : خدا  اگه قراره نریم یه کاری کن نریم من دنبال پارتی نرفتم مستقیم اومدم سراغ خودت . با اجازه‌تون اول رفتیم یه استخاره زدیم . بهمون گفتن : آقا به نظر خوب نمی‌آد. گفتم یعنی چی : گفت یعنی همین . رفتیم یه جای دیگه استخاره زدیم . گفتن : خیلی بده . گفتم : خدا چاکرتم . حالا یه کاری کن رفتم خونه بتونم درمیون بذارم . آقا باورتون نمیشه رفتم خونه . هنوز ننشسته مادرم گفت : علی تو شیراز بمونی چیزی نمیشی . این خودش خیلی خوب بود ما هم که زمینه رو آماده دیدیم خبر بد رو دادیم . چشمتون روز بد نبینه اولش کلی من و من شنیدیم .

    خلاصه : ما هم به جرگه آش خورا پیوستیم . ماه رمضون که تموم شد میرم . آخه ماه رمضون آموزشی حال نمی‌ده . حالا ماهم تا یه دوماه دیگه با نسل سومی‌های بیکار می‌گذرونیم .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۶ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۶ مهر ۸۲

    Title-less

    سلام 

    امروز خیلی حرف زدنم نمی‌آد.

    هیچی!

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۶ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۴ مهر ۸۲

    نیازمندی

    سلام

    ضمن عرض تبریک عید مبعث

    شدیدا به یک نسل سومی فرزند شهید جهت درک شهید و شهدا و شهادت نیازمندیم .

    تا حالا فقط داستان و خاطره خوندیم - حالا می‌خوایم زنده احساسش کنیم .

    لطفا هر که سراغ داره بفرستش اینجا که شدیدا لازم داریم

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۲ مهر ۸۲

    مصاحبه با یه نسل سومی

    بفرما سید جون :

    بقیه‌اش

    مرتضی یکی از بچه  مسجدی هاست . او آرام . تا حالا ندیدم یه بارم عصبانی بشه . شاید باورتون نشه ولی من حاضرم قسم بخورم . آرام ، ساکت و مومن .

    این مصاحبه ای است با مرتضای نوعی که ما او را به یک نسل سومی تعبیر می‌کنیم  سلام

    علیکم السلام

    - کنکور داشتی ؟

    کنکور که خیلی وقته . دنبال نتیجه کنکورم

    - قبول شدی یا نه؟

    (با خنده) نه . کاش قبول می شدم . اگر قبولم می شدم همون آش بود و همون ... یه چیزی می گنا

    - چرا؟

     چون وضع دانشگاه یه جوری نیست که بعد از دانشگاه یه امیدی برای کار داشتن داشت. از یه نظرم اگه قبول می شدیم درس می خوندم و این خیلی برایم خوشاینده و از درس خوندنم خوشم می آد.

    - حالا که قبول نشدی می خوای چیکار کنی ؟

    هیچی . نه کاری هست و نه تورشته ی خودم می تونم کاری انجام بدم

    - رشته ات چیه؟

    الکترونیک

    - چرا رفتی رشته الکترونیک ؟

     اصلا آن موقع نمی دونستیم رشته ها چه جوریه ، خوب ، بده چیکار می کند کسی ام نبود بهمون بگه منم تو امتحان هنرستان زدم الکترونیک . اولویتها به ترتیب کامپیوتر ، کامپیوتر یه هنرستان دیگه ،  الکترونیک ، برق

    - چرا این رشته ها رو زدی؟ رو چه حسابی زدی الکترونیک ؟

    هیچی همینجوری فقط می دونستم که رشته ی الکترونیک تعمیر رادیو و تلوزیونه گفتم شاید آینده ای باشد زدم الکترونیک . کسی هم نبود چیزیس بهمون بگه .

    آینده یعنی چی؟

    از چه نظر مالی ؟ اجتماعی ؟ چی؟ . آینده از نظر مالی یعنی بری سر کار ، بیکار نباشی الاف نگردی ، زن که گرفتی بتونی خرجشو در بیاری

    - از نظر اجتماعی چی؟

    اجتماعی که مال برخورد با مردمه . اصلا چه می دونم . همون از نظر مالی بهتره .

    از نظر دین ، خدا آینده یه پول حلالی باشه نه یه کاری باشه که از صبح تا شب بدوی بعد اون دنیا یقه اترو بگیرن بعد بگن برو ... . یه کاری باشه که هم به این طرف برسی هم به خودت .

    مگه پول نداری ؟ مگه خونتون نمی تونه هزینتو بده؟

    خونه . نه . میگه تا این جا رسوندیمت از این به بعد خودت باید دربیاری ، نه این جوری که من میگم اونا میگن باید یه آینده ای برای خودت جور کنی .

    یعنی هیچ سرمایه ای نداری ؟

    ( با خنده ) هیچ . پول کرایه ندارم چه برسه به سرمایه .

    حالا میخوای چیکار کنی ؟

    نمی دونم . یه کاری جور بشه بریم سرکار . یه شغلی یاد بگیریم . اینجا که چیزی نشدیم . بریم از صفر شروع کنیم .12 سال درس خوندن هیچی . کاش همون اول به جای این همه درس خوندن ، سوم راهنمایی می فرسادنم سر یه کاری اگه آیندمون بخواد اینجوری بشه!

    هیچ کاری نمی خوای بکنی؟  چه تصمیمی داری ؟

    می خوام برم توی یه کار فنی به جز رشته ی الکترونیک . تراشکاری ، سیم کشی ساختمان ، برق صنعتی یه کاری بالاخره که الاف نباشم یاد بگیریم و بچسبیم به کار .

    تو باید بری از هادی سوال کنی از مهدی ، هادی از من بدتره ، شکست خورده .

    قبلا میکانیکی کار کردی درسته؟

    ها. ولی اصلا خوشم نمی آد . چرت و چیلی می شم. اصلا خوب حقوق نمی دن . هزار تا منت ، فحش و فقط به فکر خودشون هستن.

     یعنی الآن تخصص داری؟

    تخصصی که نه . اما داریم . اگر دم و دستگاهی باشه می تونم کار کنم . مسئله اصلی اینه هزار منت میذارن و پولم نمیدن . شبا هم دیر تعطیل می کنن حالا نماز ظهر برای اول وقت خوندنش مقید نیستم ولی مغرب و عشا رو نمی تونم باید اول وقت بخونم . یکی از مشکلام اینه که نمی ذارن. کار تا ساعت 10 -12 شب طول می کشه.

    تو چه قسمتی یا رشته ای از نکانیکی کار کردی و بلدی؟

    تنظیم موتوری

    تو که بیکاری از نظر اخلای مشکلی به هم نمی زنی ؟

    چرا مثلا اگه مدتی بیکار باشم جو میگیرتم . خیلی روم تریأثیر میذاره هم خانواده هم جامعه.

    مثلا چه تأثیری ؟

    مثلا پول نداری کرایه اتوبوس و تاکسی بدی ، باید بری از خونه بگیری . اصلا روم نمیشه از خونه پول بگیرم . دوست دارم خودم مستقل باشم .

     وضعیت مالی خانواده چه جوریه فشار می آد؟

    نه . بد نیست خوبم نیست متوسط.
    یعنی نمی تونن هر روز به تو پول بدن؟

    بتوننم من تو خونه هم بشینم پول نمیگیرم . اصلا خوشم نمی آد حتما باید برم سر کار . کار رشته ی میرم بنایی .تاحالا بنایی ام رفته ام  . دوباره همین روزا رفتن گفتن نمی خوایم.

    خب حالا تصمیم قطعیت چیه؟

    نمی دونم چیکار کنم توش موندم . توش موندم حالا می خوام برم سازمان فنی و حرفه ای .نمی دونم تضمینه یا نه 6 ماهه برم رشته تراشکاری یه کاری یاد بگیریم و بعد بشه مثل این کار الآن . بخوای بری تو مغازه ها هم که بهت گفتم چه جوریه . شاید رفتم فنی و حرفه ای . تا خدا چی بخواد.

    - می خواستی بری تو نظام و کار نظامی چی شد؟

    فعلا که راهمون ندادن . تاببینم چه طور میشه.

    دوست دارم برم تو کارای دولتی . تو کارای دولتی رفتنم پارتی می خواد . من خودم دیدم توی کارهای رفتنم پول می خواد . پارتی رو رشوه و از این که ما نمی خوایم . یا هم برم لیسانس ، دکترا بگیرم ، که تنبلی خودمون بود . خیلی هم تقصیر خودمون نبود . کسی نبود راهنماییمون کنه که چه رشته ای بریم .

    - گفتی کارای دولتی مثلا چه کاری ؟

    کار دولتی  . الآن دیپلمه رو هیچ جا راه نمی دن  . باید حتما پارتی داشته باشی که من اصلا هیچ جا پارتی و آشنا ندارم و بعضی هام رشوه میدن که من پول ندارم .

    حالا اگه فراهم بشه چه کار دولتی دوست داری بری ؟ چرا اصلا دولتی رو انتخاب کردی ؟

    کار دولتی حالا اگه حقوقشم کم باشه ولی میگن حقوقش کمه من اطلاعی ندارم . فقط می دونی به کاری داری دائم هست ، بیمه هستی و خلاصه از اونم نمی تونی بیای بیرون از نظر مادی تأمینی از نظر معنوی خیلی کارا می کنن و به خودشون مربوط میشه. صحبت ما که همش شد مادی و پول. هر کاری باشه اونا تصمیم می گیرن . بعد تو بیشتر شرکتا الکترونیک قبول می کنن اما ازکاردانی به یالا که ما موفق نشدیم . تو کار دولتی که مطمئنم کارم نمی شه .

    چرا درس نخوندی ؟

    درسم بد نبود . خوب بود . راهنمایی خوب بود وقتی اومدیم دبیرستان یه کم پدتر شد. راهنمایی بد نبود معدل 17/80 که اگه نمره 20 صدم بالاتر گرفته بودم به یه مدرسه ی ممتاز می رفتم که نشد . من هرچی ضربه خوردم از معلما وردم چون معلم علوم شد مدیر مدرسه تا وسطای سال که بود خوب بود بعد رفت و دیگه هم جاش معلم نیومد . اومدیم دبیرستان چون به کم درسا سختتره معدل اول دبیرستانم شد 15/5 - 16 دوم و سوم تنبلی از خودمون بود.

     

    چرا تنبلی؟

    چون اون موقع ما نمی دونستیم درس چیه . مثل الآن پشیمون نبودیم . می گفتن درس بخونین ولی ... ولی الآن دلم می خواد برم مدرسه فقط برای درس خوندتن اصلا فکر کار نیستم دانشگاه هم برای همین می خوام برم .

    می رفتیم انجمن اسلامی و کارهای فرهنگی اونجا رو انجام می دادیم . اردو بسیج می ذاشتن می رفتیم بسیج ولی اینا هم یه کم بیشتر تأثیر نداشت . دوم رو هم یه طوری گذروندیم . همه ی درسا رو هم خرداد پاس کردیم بعضی هام بودن تو این وادیا نبودن ولی بیشتر درساشونو افتادن . ولی سال سوم نشستم درس خوندم و به تعادل به انجمن اسلامی سر می زدیم یعنی اونموقع فهمیدیم که درس نخوندن عاقبت پشیمونی رو داره و .... . ما تو مدرسمون اینجور که شنیدیم 4 تا کلاس الکترونیک بود از این 4 کلاس هر کدوم حدودا 36 نفر دانش آموز داشت . 10 -12 نفر بیشتر درسهاشونو خرداد پاس نکردن که من هم جزء شون بودم ولی تعجبم از اینه که این 10 -12 نفر خیلی دانشگاه قبول نشدن و بقیه بیشتر قبول شدن . چرا ؟ نمی دونم . توی کنکور تست خیلی مهمه ما هم فقط درس خونده بودیمو تست نزده بودیم . منم نمی دونستم باید تست کار کنم .

    قبول داری یه کم ، کم کاری کردی؟

    آره . پشیمون ام هم برای همینه چون وقتم داشتم ولی رست نخوندم . هنوز سرم به سنگ نخورده بود. حالا فهمیدیم .

    انجمن اسلامی و بسیج چقدر تأثیر داشت؟

    از نظر اعتقادی که تا دلت بخواد اگر ما بسیج و انجمن نمی رفتیم معلوم نبود کارمون به کجا میکشید. با این وضع تبلیغاتی که کشورهای خارجی راه انداختن و وضع جامعه .

    از نظر درسی چی ؟

    از نظر درس اونا هیچ ضربه ای به ما نزدن ما تو زنگهای تفریح می رفتیم و موقعی که کار بود بعداظهرا . من از نظر وضع درسی اون موقع نفر دوم ، سوم کلاس بودم . تنبلی از خودم بود و تأثیر منفی یا مثبتی روی درسم نداشت.

    ولی تو مسجد که اومدیم ( توضیح این که ما وقتی از مردسه فارغ شدیم برای این که دوستای قدیمی جدا نشن به هزار زحمت به مسجد پیدا کردیم و اونجا دور هم جمع شدیم ) بیشتر موقع ها میومدیم مسجد ،  به خاطر همین ضربه خوردیم .

    چرا زیاد می رفتین مسجد که ضربه بخورین ؟

    تا یه حدودی کار داشتیم و چون ما در مرکز فرهنگی فعالیت می کردیم میومدیم کارهای مسجد رو انجام می دادیم 1 روز در هفته ما کار داشتیم ولی بیشتر میومدیمو بدون کار داشتن وقتمونو الکی می گذروندیم . یکی از نقصای بچه های حزب الهی همینه میان خودشونو الاف می کنن .

    پس ایراد از مسجد نبوده ؟ درسته؟

    بله دیگه ما بخاطر الافی هامون تو مسجد درس نمی خوندیم به خاطر همینم ضربه خوردیم . بعد هم ما از درس خوندن دل سرد شده بودیم نمی دونم برای چی ؟ بازم میگم حالا که پشیمونم.

    پشیمونی ؟ یعنی چی؟

    پشیمونم که درس نخوندم رفتم دنبال الافی . اما یکی دوماه مومده به کنکور محکم درس خوندم . حداقل روزی 3 تا 4ساعت درس می خوندیم ولی نمی دونم چرا قبول نشدم .

    چرا نمی خوای سال دیگه شرکت کنی؟

    سال دیگه هم شرکت می کنم اما یا قبول میشم یا باید برم سربازی . اگر از سربازی ام اومدم اونوقت میمونم . نمی دونم برم سر شاگردی و کار قبلی ولی احتمالا قبول میشم اما یه فکری به حالمون کنن که بعد از قبولی و دو سال دانشگاه بازم بیکار نباشم .

    خب پس بشین محکم بخون .

    محکم بخونم اول پول می خواد . اول باید برم سر کار اول پول می خواد ، خوب پول در بیارم . بعد بشینم درس بخونم . کلاس کنکور حداقل 150 هزار تومن پول می خواد .

    خب چرا خودت نمی خونی ؟

    خودمونم می خونیم . اما ما که تست نداریم کار کنیم و فقط درس خوندن تنها کافی نیست و باید تست زد چون جوابها خیلی شبیه به همه و آدم باید تست زدن بلد باشه . اگه کلاس کنکور نری باید بری کاب تست بخری که پول می خواد . که در نتیجه باید بری سرکار .

    خب یه کم کار کن بعد بشین درس بخون .

    3 ماه باید کار کنم مثلا پاییز که کار کنم ، کار شاگردی حداکثر 90 تومان در میارم که اگر 90 تومن بدن با کله میرم . اما کفش و پیراهن و شلوار هم می خوام ماهی حداقل 10 -15 هزار تومن هم کرایه باید بدم . ما که وسیله نقلی از دوچرخه گرفته تا موتور نداریم قیافمونم به ماشین نمی خوره . با اجازتون دیگه چیز تهش نموند. حالا سوال می کنن مگه بابات نمی تونه پول بده . چرا بابام می تونه بده ولی بابام شغل آزاد داره و خرج هم خیلی زیاده با این اوضاع و شلوغی خانواده ما نمی شه .

    مگه بابات ماهی چقدر در میاره ؟

    نمی دنم شغل آزاده اصلا معلوم نیست چه جوریه . اونم با پیکان بار .

    حد اکثر ماهی چند؟

    نمی دونم بیشتر وقتا می ناله . چون بار کشیدن فقط تابستو مشتری داره و بقیه ماهها فقط پول خوردن و خوابیدن در میاره . خوردن و نمردن . کسی از گرسنگی این دو رو زمونه نمیمیره.

    نظرت در مورد دین چیه ؟

    ما که بیکار هستیم می آم مسجد بیکایمون یه جوری  می گذرونیم . اونایی که مسجد بلد نیستن کجا میرن یه فکری به حال اونا کنین .

    ادامه بدیم یا نه؟

    بسه دیگه حال ندارم .

    اگه کسی سوال کرد حاضری جواب بدی ؟

    آره . دروغ که نمی گم . این از جامعه . یه خورده تنبلی از خودم بوده ولی نه تا اون حد که این همه جوون این جورین اونایی که میرن دانشگاه بعد بیکارن چیکار کنن؟

    آره من از خدامه . به این مصاحبه همه چیز مشخص شد.

    شما میگین چیکار کنم که پول داشته باشم و درس بخونم . برای پول داشتن باید برم سر کار.

    بعضی ها هم می گن ما روزا میریم سر کار شب ها درس می خونیم . من اگه روز برم سر کار تلپ شب خوابیدم . راحت.

    دیگه چیزی نداری بگی؟

    برین از بقیه بپرسین فک همتونو میزنن .

    آقای خامنه ای میگه فکر جوونا و گرانی باشین ما چه مسئولائی داریم هیچ کس به فکر نیست .

    تو سیاسی هم هستی؟

    یه خورده بلدم .

    یعنی چی دخالت یا موضع گیری هم داری؟

    نه موضع گیری ندارم فقط روزنامه می خونم که اطلاع داشته باشم .

    چیز دیگه نداری بگی ؟

    نه

    تو این مصاحبه کلی خندیدیم . همه ی این غم ها با آرامش و خنده رد و بدل شد.

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۱ مهر ۸۲
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب