سلام

اول باید یه کم سر ع ق ل بیایم . اول خودمو میگم .

امروز هم روز بزرگداشت ملاصدرا است . ای کاش من یک هزارم ملاصدرا حال مطالعه و تحقیق داشتم و ... .

و اما بعد ؛ من با دوچرخه اینور و اونور میرم . وقتی دوربین همرام باشه . حسش هم باشه بدم نمیاد از بعضی چیزا عکس بگیرم .

اول عکسا رو ببینید . روش کلیک کنید بزرگتر هم میشه .

 

 

 

خیلی وقتا که با دوچرخه خیابونا رو به سمت مقصد گز می‌کنم . این پیرمردا رو میبینم که دسته دسته تو فلکه‌ها و پارکها دور هم نشتن و عمر باقی مانده رو میگذرونن .

نمیدونم چی میگن . شاید از جوونی . شاید میگن فلانی هم رفت .

هر روز یکیشون کم میشه و بعضی وقتا هم کسی بهشون اضافه میشه .

حالا خداییش دوست داری این دعا در حقت به اجابت برسه؟ : پیر شی جوون !!!

من که عمرا دوست ندارم پیر شم . به چند دلیل :

۱- سر بار دیگرون میشم .

 ۲- شاید منفعل بشم و از کار بیفتم . من و آروم نشستن ؟ . محاله .

۳- پیری اصلا حال نمیده آدم باید تا جوونه بره .

فقط در یک صورت میشه پیر شد اونم تو دولت کریمه حضرت که همه آرزوی زندگی در اون رو دارند .

ولی حالا خودمونیما زمونه اگه بر وفق مراد ما نبود چه کنیم ؟ .

فقط یه چیزی به ذهنم میرسه : خدایا یه کاری کن که اگه خدایی نکرده پیر شدم افسوس جوونی رو نخورم .  

خیلی حرف زدم .

تو چی فکر میکنی ؟