۷ مطلب در آبان ۱۳۸۳ ثبت شده است

فیلتر کنید

فیلتر کنید

اصلا بحث سر ریاست جمهوری خاتمی یا رفسنجانی نیست . بیست و اندی سال پیش شهید چمران این حرف رو زد : نظام تغییر کرده ولی سیستم مشکل داره . ساختار اسلامی نیست .

هشت سال دوران زندگی یه نسل سومی بد بخت یعنی حداقل دوران دبیرستان و مهمترین بخش از شکل گیری شخصیت و فرهنگ یک جوان و به تبع یک ملت به دلیل جوان بودن ایران .

روزی خانم فائزه هاشمی دوچرخه سواری را به دختران ما یاد داد .

چندین سال سینماهای ما فیلمهای از قبیل شوکران ، قرمز ، آبی ، صورتی و هزار رنگ دیگر به خورد من نسل سومی داد و به من اثبات کرد که اشکالی ندارد با پسر حرف زد . آهای پسر تو باید مهمترین دغدغه ی زدگیت پیدا کردن دختر برای آینده بهتر باشه حتی اگه سه چهار تا دوست دختر رو تجربه کنی .

آهای پسر اگه یه وقتی زن گرفتی و بچه هم داشتی اشکالی نداره بری دنبال یه دختر دیگه و عاشق اون بشی .

نوارهای موسیقی ما عشق کاذبی رو به من نسل سومی تزریق کرد که عمرم رو باهاش تباه کردم . تمام زندگیم رو میذاشتم تا دختری رو پیدا کنم و با اون دوست بشم و درد دل کنم .

رمانهای عشقی شعرهای مبتذل آموزش بهتر روابط جنسی پرفروش ترین کتابهای ما در طول این هشت سال بود .

تجمع های مختلط به عنوانهای مختلف شورای دانش آموزی . مجلس جوان و ... کار کردن دختر و پسر در دورانی از زندگی که اوج حمله شهوت به انسان هست رو عادی و بهتر بگم رسمی کرد .

به هزار بهانه گفتمان راه انداختید و بیچاره جوان را سردرگم کردید به طوری که بدبخت میاد پیغام میذاره : من عاشق سعدی هستم و کوچکتر از آنم که بخوام در مورد حکایتش نظر بدم . بعد از اونور میری تو وبلاگش میبینی نوشته : چرا ما باید تو سلام نماز به محمد (ص) سلام بدیم ؟! . حال آنکه سعدی گفته : بلغ العلی بکماله .....

این تناقض رو چه جوری میخواین معنی کنید .

من سر در نمیارم چی درسته چی غلط ؟!

تمام عشق جوون شده این که مزه همه ی سیگارهای موجود در بازار رو بچشه تا بلکه برای دقایقی بدون ترس از معتاد مواد مخدر شدن خودشو تخدیر کنه و از شر اعصاب خورد راحت بشه .

۵۵ هزار نسخه در روز تیراژ یک روزنامه استانی ماست و هر روز دو صفحه کامل به حوادث اختصاص داده میشه . آیا این عادی کردن هر نوع جنایت اعم از دزدی و تجاوز و ووو نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حالا این جوان این جوری بزرگ شد .

هشت سال اونو تربیت کردی

حالا

آیا میتونی با یک روز فیلتر کردن وبلاگش که عقایدش رو در اون نوشته همه ی اشتباهاتت رو جبران کنی  ؟!!!!!!!

8 سال میان یه فرهنگ رو جا میندازن بعد یه روزه میخوان عوضش کنن .

پس فیلتر کنید .

فیلتر کنید .

فیلتر  

-------------------------------------------------------

از این جا به بعد دلتنگیه شاید شما این زبون رو نفهمید آخه محلیه .

دلم بر لامرد تنگ آویذه . یه 4 – 5 سالی وایوو نرفتم . ای ی ی  ی ی روزگار .

دلم میخوا برم لامه .

صو گه گیمین که پاویذم دیبامون (خدابیامرز) با پیرزناش ا سایه ی دیوار نشسون و یه کیلی سورویی و روغن و چایی هم تو سینی ناهاذوو دیبامون بگو : علی ، جان ، بیو ناشتا بخور .

دلم میخوا بزنم تو صحرا زیر سایه گز تو گرما دراز بکشم .

دلم میخوا با بچها برم زیر یه کناری و با سنگ ا جونش آویم تا دو تا دونه کنار بفته و بخوریم .

دلم میخوا تو گرمای گرم تاووسون سر ظهر بریم بجخیم ا حوضین .

دلم میخوا برم خونه خالمون هر رو بعد از ظهرا با بچه ها والیوال بازی بکونیم .

دلم میخوا برم کو به امیذ یه ولمی تو گرمای تاووسون بگردیم بعدشم خسته و خورد واییم بفتیم زیر کولر گازی .

دلم میخوا با بچه ها بریم هل بازین بعذشم یکی خنج بخوره دعوا واوو و بازی خراب آوو  .

دلم میخوا ماه محرم برم شوی پای میلس بیشینم و نگه گیریخ کردن مردا و زنا بکنم .

یا آخر شو بریم میلس و پای تش که بر قلون مینن ویسیم و با تشا ور بریم.

دلم میخوا روز تاسوعا و عاشورا تو نون ظرف کردن کمک کنم .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۳۰ آبان ۸۳

    مخاطب

    سلام

    عیدتون مبارک

    اونایی که وبلاگ دارن میدونن مخاطب چقدر تو وبلاگ نویسی مهمه .

    البته برای بعضیها هم مهم نیست کسی مطلبشون رو بخونه که کم‌اند .

    طی حدود دو سال وبلاگ نویسی و افتادن این تب عرض میکنم . آدم عشق میکنه مثلا ۵۰ نفر در مورد مطلبش نظر بدن .

    از اونجایی که تو اینترنت نمیشه مخاطب خاص داشت و برای مخاطب یه گروه سنی تعریف کرد این کا رو مشکل تر میکنه .

    این که کسی بیاد مطالبت رو بخونه خیلی مهمه .

    اما وبلاگ یه صفحه است که اگه خیلی هنر کنی روزی دویست نفر بیان بخونن که باید  که بیشترشون برای تبلیغ وبلاگ خودشون بهت سر میزنن .

    به نظرتون میشه دنبال ه تریبون بهتر گشت ؟!

    مثلا یه ستون تو روزنامه ؟!

    اصلا نظرتون چیه ؟

    مثلا من برم تو یه روزنامه بنویسم بعد زیرش آدرس وبلاگمو بذارم . چطوره ؟

     -----------------------------------------------

    ماه رمضون رفت .

    برای من مثل یه عمر بود .

    پشت سرمو نگاه کردم دیدم به به چقدر کارام قضا شد . و دیگه راه برگشتی نیست .

    مثل زندگی میمونه برام . نتیجه رو بعد از ماه رمضون میبینه .

    بعد روتو بر میگردونی میبینی ا آخر خط روز عید فطر و روز حساب و کتاب .

    چشاتو باز میکنی مبهوت :::::::----------> وای بازم گند زدم .

    بعضیا میگن برای ماه رمضون دیگه زنده باشیم .

    ولی من اصلا برام مهم نیست و برعکسم هر که هم هر چی میخواد بگه . من میگم نه بذار بریم بیشتر از این گند نزنیم .

    چقدر برنامه چقدر امیدوار و حال .... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    قفل کرد ذهنم بهتره خفه شم .

    چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۹ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲۴ آبان ۸۳

    مجله

    من عاشق :

                            سروش جوان

                                                  سوره

                                                                 زمانه

                                                                             خیمه

                                                                                           پرسمان

    این مجله هام

    بقیه‌اش رو گفتن نگین .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۲۰ آبان ۸۳

    درد دارم ؟

    نه درد ندارم .

    اگه درد داشتم حاضر نمیشدم اینجوری هر چی میخوان بارم کنن .

                   --------------------------------------------------------------------------

    خدایا یه قطره از درد علی رو بهمون عطا کن !

    ببخشید اشتباه شد . من بیشتر میخوام ولی اگه ظرفیتش رو نداشته باشم که در دم جون میدم . پس ای خدا :

    اول ظرفیت پذیرش درد رو بده بعد درد .

    نه اینجوری هم نمیشه تا من به تو نزدیک نشم که ظرفیتم بالا نمیره . خودتون گفتین هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند .

    پس منو از مقربان درگاهت قرار بده !

    راسی قرب بدون عبادت و شب زنده داری و انجام واجبات و ترک محرمات نمیشه .

    پس ای خدا توفیق طاعت و ترک معصیت رو عطا کن . که هر چه دارم از تو است .

    -------------------------------------

    اذونه میخوام برم نماز مغرب و عشا رو بخونم و بعد هم یه افطار بزنم تو رگ .

    خاک تو سرم شده یه بار به یاد فقزا با درد غذا بخورم ؟

    اینو میخواسم بگم .

    از حدود سال ۷۹ تا حالا تقریبا هر شنبه شب دارم میرم پای منبرش و حتی بعضی وقتا میون بحث‌ها نکاتی برام تکرارین ولی نمیدونم چرا خسته نمیشم . همیشه هم دوست دارم برم اون جلو بشینم که واعظ رو واضح ببینم .

    ولی خداییش الکی اسمشو گذاشته بازمانده تنها  

    یه مشت نسل دومی الاف جمع شدن سر بچه مردم رو گول میمالن .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۸ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۱۵ آبان ۸۳

    قرار

    سلام

    خداییش بیا یه قرار با ما بذار .

    هر وقت خواستیم بخوریم زمین و پامون چپ بذاریم یه جوری بزن که با مخ بیاییم رو زمین .

    امشب آقای دولابی شبکه چهار ساعت ۷ میگفت ما که نمیفهمیم چی برامون خوبه غنا یا فقر یا ... ولی خدا میدونه .

    .

    دیگه وقتی ندارم . نکنه امشب بمیرم ! واااااااااااای اگه مردم چیکار کنم!

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۱۲ آبان ۸۳

    همون قبلیه

    سلام

    گفتم : یادش به خیر سحرا یخ حوض میشکستیم برای نماز .

    گفت : اینجوری که من یادمه شما تو حیاطتون حوض درست و حسابی نداشتین تازه هوای شیراز هم اینقدرا سرد نمیشه معمولا که آب حوض یخ بزنه !

    گفتم : حالا ااااااااااااااااااا !

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۵ آبان ۸۳

    گفت و گو

    گفتم : چرا اینقدر پکری ؟ چی شده ؟

    گفت : از اینترنت حالم گرفته است .

    گفتم : اینترنت ؟!

    گفت : آره . آخه میدونی ... یعنی ...

    گفتم : چیه ؟ چی شده ؟!

    گفت: من میخوام تو اینترنت کار فرهنگی انجام بدم . میخوام به همه بگم خدا چقدر خوبه ولی ...

    گفتم : خب این کجاش بده ؟! حا گیری نداره که !

    گفت : آخه دلم میگیره چون بعضی جاها و بعضی از سایتا باعث تحریکم میشه . اذیت میشم . من اینو دوست ندارم .

    گفتم : خب . کار اینترنت رو ول کن . مجبوری ؟

    گفت : نمیتونم ببینم این همه سایت دارن رفیقامو یکی یکی ازم میگیرن .

    گفتم : خب خودتو کنترل کن .

    گفت : این کارو میکنم . ولی دست من نیست ؛ چه جوری بگم ، مثلا وقتی اتفاقی یه عکس میبینم یا تو بعضی از چت های اتفاقی ، دلم میگیره ، دوست دارم اصلا نمیدیدم ولی از ذهنم بیرون نمیره آزارم میده ، نمیتونم کاریش بکنم .

    گفتم : خب اینجوری که گناه پات نمینویسن . چون اتفاقی بوده .

    گفت : میدونم . ولی دلم میگیره . حالم گرفته میشه .

      و گفت : میشه بیخیال بشی ؟!

    گفتم : چی بگم!!!

      و اونو به حال خودش رها کردم .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۳ آبان ۸۳
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب