۸ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

شب نوشت27-اسفند-90

  • یا...
  • امروز همینجوری رفتم تالار نگاهم افتاد به تاپیک «کانون یعنی» و بعد اتفاقی پست خودم رو دیدم و در کمال تعجب اظهار مخالفت دو تا از کاربران.(اینم عکسش)
    رفت توی حالم ، این اظهار مخالفت می تونه چه معنی ای داشته باشه.
    تصمیم گرفتم کمپلت پاک کنم و کمپلت برم. به دلیل این که ارادت همچنان باقی است.
  • این روزها می بارد ، از زمین و آسمان ، بی وی چهارشنبه رفت مشهد ، قرار بود جمعه ما هم برویم که هر چی زیر و رو کردیم کارها را دیدیم نمی شود ، حتی استخاره هم زدیم بد آمد.
    بی وی از این که سرکار گذاشته شده دلخور است . حالا که ما نمی توانیم برویم ، این نامردی نیست بی وی هم نرود؟
  • این روزها از زمین و آسمان می بارد ، پریشب خبر رسید صدرا... با موتور تصادف کرده ، دلمان هوری ریخت ، پیجور شدیم مشخص شد به خیر گذشته ، الان گمانم موتور ما  در همان پارکینگ قبلی باشد.
  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۲۷ اسفند ۹۰

    احمدی نژاد بازم بازی رو به هم زد

    بسم  الله

    • چهارشنبه گذشته نمایندگان مردم در قانونگذاری از نماینده مردم در امور اجرایی مملکت سوالاتی پرسیدند.
      روز چهارشنبه که سرم شلوغ بود نرسیدم رصد کنم ، پنج شنبه شب در خواب و بیداری صوت اش را گوش دادم .
      اول تاسف خوردم ، حالم گرفته بود ، سوال از رییس جمهور محبوبم ، به جلسه دادگاه و محاکمه ای شبیه بود که لاریجانی جای قاضی(که بعدا حکمش را صادر کرد) ، و علی مطهری جای مدعی العموم را گرفته و متشاکی یعنی احمدی نژاد باید خود از خود به دفاع می پرداخت.
      حال آیا سوالاتی که توسط علی مطهری که نماینده مردم در قوه مقننه بود حرف مردم بود ، یا نه ، نمی دانم ، اما حرف من یکی که نبود.
      حالم همچنان خراب بود تا دیروز دوباره و این بار با دقت بیشتری صوت مذکور را گوش دادم.
      اما الان اصلا ناراحت نیستم ، چرا که نظراتم نسبت به مسائل سیاسی را تا حدودی از زبان احمدی نژاد شنیدم.
      احمدی نژاد بازی مجلسی ها را به هم زد . مجلسی ها می خواستند خیلی با کلاس ، دقیقا مثل وقتی بچه ها می خواهند ادای آدم بزرگها را در بیاورند ، ادای دموکراسی در بیاورند (این تیتر خواندی است) البته اگر بگویم دموکراسی بازی ، بیشتر منظورم را رسانده ام ، هر چند دعوایم بر سرکلمه دموکراسی نیست و اصلا کاری به این کلمه ندارم ، منظور نظرم یک بازی بود که برای برخی خیلی مهم بود.
      خب ، احمدی نژاد هم وارد بازی شد ، لاریجانی این طور احمدی نژاد رو دعوت به پاسخ گویی کرد: «جناب آقای رئیس جمهور ، جنابعالی می تونید تشریف بیارید ، بفرمایید»
      رئیس جمهور هم این طور شروع کرد: «همانطور که اشاره کردند ، سوال طبق قانون اساسی حق مجلس است وزرا و رئیس جمهور هم باید پاسخ دهند ، بنابراین اتفاق ویژه ای نیفتاده است»
      نمی خوام توی این نوشته قصه ی ریز به ریز سخنان رو بگم فقط این نکته را که شاه بیت سخنان احمدی نژاد می دانم ، عینا از صوت این جا می نویسم:« این مسئولیتهایی که در دست من و شماست همه فرصت خدمته . به خدا مثل برق و باد میگذره ، چطور 4 سال گذشت؟ ، گذشت! . دسته بازیها و باند بازیها و گروه بازیها تا جایی که بازیه خوبه ، اما اگر قرار شد اثر بذاره در مسائل کشور دیگه باید دورش رو خط بکشیم ، این غربیها هم که اینقدر این بازی رو درست کردند خودشون رو اصولشون محکم می ایستن ، ما متعهدیم که اخلاق رو رعایت کنیم ، تقوا و عدالت تو همین کارهای روزمره  من و شماست روزها خواهد گذشت ، مبادا فرصت خدمت خدایی نکرده برای تثبیت قدرت استفاده شود...»
      و اما این استدلال مطهری در طرح سوال که : «در واقع سؤال از رئیس جمهور برای آن است که مجلس و دولت به جای آنکه از طریق رسانه‌ها با هم مجادله کنند، رو در رو مسائل خود را بیان نمایند و مردم نیز بشنوند. » کاملا غیر منطقی بود ، چرا که همه ی سوالات قبلا توسط همین افراد در رسانه ها از رئیس جمهور شده بود و داد و بیدادش را راه انداخته بودند ، دوباره اینجا مطرح شد و دوباره به همین بهانه به رسانه ها کشانده شد.
      یک نکته را هم فراموش نکنیم ، همان چیزی را که خط اول گفتم : اگر سوال کنندگان نمایندگان مردم در مجلس اند ، رئیس جمهور هم نماینده و منتخب مردم است .
      و سخن آخر این که طرح این سوالات چقدر اولویت داشت؟ چقدر جواب این سوالات توسط رئیس جمهور به کار مملکت میخورد ، حتی اگر به فرض مشکل داشتن رئیس جمهور توی این یک سال آخر دولت دهم چقدر پرسیدن این سوالات فایده داشت ، فتامل.
      والعاقبه للمتقین

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۲۷ اسفند ۹۰

    محض نوشتن

    این روزها دل و دماغی نمانده . آن از یک نمره ای که استاد فقه نداد و ما هنوز در حال تعلیقیم و ممکن است یک سال دیگر در این فقه دو بمانیم .
    این از اوضاع بی ریخت خانه و تعمیرات و خان که میگویی کلاه بیاور سر می آورد و میگویی باغچه بکن میزند و لوله پولیکاهای فاضلاب را هم آباد می کند.
    آن هم از اوضاع سایپای نامرد که سر موعد چکش را پاس نمی کند و حالا باجناق گرام ما را و ایضا ما را توی زحمت می اندازد و حالا که پولش را برده ایم می گوید از بیستم دیگه تهران کار نمی کنه !
    کلا روانا اوضاع بی ریخت است ، مشهد که ماسیده است با این اوضاع کار خانه.
    علی النقد همین.(حدیث نفس)

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲۱ اسفند ۹۰

    توالت آنلاین

    بعد از مدتها بالاخره ما به سیستم سراسری فاضلاب در شیراز وصل شدیم .
    پیش از اینها سه حلقه چاه داشتیم که به صورت مستقل از حکومت و شهردای و خلاصه خودمختار میزبان فاضلابمان بود ، دیدیم نمی شود باید به مردم بپیوندیم و این تکه از زندگیمان را هم آنلاین کنیم .
    الان ما به خیل عظیم امت ، نه ببخشید فاضلابمان به فاضلاب خیل عظیم ملت شیرازی پیوسته است.
    از وقتی سیستمهای بانکها آنلاین شد اتفاقات جالب توجهی افتاده است ، سیستم های الکترونیکی جای بعضی آدمها را گرفت. گرفتاریهای خاص خودش را هم داشته و دارد ، مثلا بارها اتفاق افتاده مجبور بوده ام پولی را به حساب واریز کنم ، به بانک مراجعه کرده ام و شینده ام : سیستم قطع است.
    این اتفاق فقط در بانک نبوده بلکه در ادارات و اخیرا در حوزه نظام وظیفه هم برایم تجربه شد.
    مدتی است صف انتظار بانکها الکترونیکی شده است ، به چشم خود ، با همین دو تا چشمما وژدانا! دیده ام که کارمند محترم بانک با خیال راحت بدون توجه به صف طویل منتظرین برای شنیدن شماره شان بدون فشردن کلید شماره بعدی در حال چای خوردن یا صحبت با تلفن همراه است ، اما قدیم مگر میشد اینطور باشد ، ارباب رجوع بالای سر کارمند بود ، جرات داشت چپ و راست شود ، هر نفر را که راه می انداخت یک دست با چند برگ کاغذ و یک سری اسکناس به سویش دراز بود.
    حالا من از یک چیز دیگر می ترسم ، می ترسم یک روزی سیستم این فاضلاب آنلاین دچار مشکل شود ، آن وقت چه اتفاقی خواهد افتاد.
    خدا آن روز را نیاورد.
    ولی اگر بیاورد ما هر سه حلقه چاه را پر کرده ایم و هیچ راه چاره ای برای برون رفت از بحران نگذاشته ایم .
    شما چطور؟

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۱۷ اسفند ۹۰

    مخ

    مخ واژه  محاوره ای که به جای نخل توی لامرد استعمال میشه .

    [gallery link="file" order="DESC" columns="2"]

    اینا عکسهای مخ توی حیاط ماست .
    این روزها کارگرهای بیچاره هر جا که بیل و کلنگ و تیشه اشون خورد به ریشه های نخل خوردند و حالشان گرفته شد تا زمین را برای تعمیر مسیر فاضلاب و اتصالش به فاضلاب شهری کندند.
    ننه میگوید مخ باید قطع گردد ، پدرجان می گوید نه نخل جان دارد نباید قطع شود. (یک جورهایی به نخل معتقد است)
    مدتها پیش میخواستم برم دنبال سندی روایتی چیزی در مورد نخل که اون روز انگیزه اش ایجاد شد
    اول توی سرچ توی اینترنت رسیدم به سخنی از ابن عربی که نخل خواهر آدمه ! البته بعد منظورش رو فهمیدم که طبق روایتی که از پیامبر هست ابن عربی استدلال کرده به این که نخل خواهر آدم ابوالبشره.
    و اما جستجویی که توی روایات با استفاده از نرم افزار نور زدم نتیجه اش این شد:
    یه روایت پیدا کردم ظاهرا از حضرت محمد (ص) : أَکْرِموا عَمَّتَکم النخلة.
    توی شرح حدیث نوشته : سمّاها عَمَّةً للمشاکلة فی أنها إذا قطع رأسها یبست، کما إذا قطع رأس الإنسان مات. و قیل: لأنّ النّخل خلق من فضلة طینة آدم علیه السّلام‏.
    از کتاب: النهایه فی غریب الحدیث و الاثر ، جلد 3 ص 303 ، نرم افزار نور ورژن 3 و خورده ای.
    و اما حدیث که روشنه ترجمه شرح: نامیده شده عمه به خاطر شباهتش به انسان چرا که اگر سر نخل را قطع کنند دیگر رشد نمی کند ، مثل انسان که اگر سرش قطع شود می میرد و همچنین گفته شده از زیادی گل آدم علیه السلام نخل آفریده شده است .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۱۳ اسفند ۹۰

    رای من در دور اول مجلس نهم

    این مطلب رو میخواستم روز قبل از انتخابات بفرستم که یهو سیستم قاط زد و اینترنت قطع شد ، امروز اومدم تو وبلاگ دیدم پیش نویس (یعنی قسمتی از نوشته ذخیره شده ) الان می فرستمش(بدون دستکاری) :
    هر چند مشی بزرگان نیست که بگویند به چه کسی رای می دهند ! و اصل در شرکت در انتخابات است .
    به سردار شیخی ، ضرغام صادقی ، خانم اردبیلی و حجت الاسلام مکارم رای می دهم.
    حجت الاسلام مکارم را نه از این رو که شخصیتی حقیقی در عالم سیاست دارد برمیگزینم بلکه به خاطر اتصالش به جبهه پایداری و افزودن یک رای به مردان انقلابی مجلس در رای دادن های درون مجلس انتخاب می کنم .
    بر این اعتقادم که هر چند وی شخصیت سیاسی ای نیست اما مشاورین سیاسی ای دارد ، برای درون استان و شهر دکتر لنکرانی و برای کشور و منطقه و جهان منتخبین جبهه پایداری در مجلس.
    ضرغام صادقی هم نزد جبهه متحد نمره دارد هم پایداری .
    سردار شیخی را به جای ذوالانوار بر میگزینم .
    ... ((بقیه اش توی حافظه وب نمونده))
  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۱۳ اسفند ۹۰

    اوس حسین افغان

    • چند روزی است که طبقه ی پایین خانه مان (خانه ی پدری) در دست تعمیر است.
      امشب فرصتی دست داد ، مخ اوس حسین جوان افغانی بنا را که تا بعد از وقت معمول مانده بود تتمه سیمان هایش را به سقف زیر بالکن بزند به کار بگیرم .
      اهل نزدیکیهای کابل است ، (پیمانکار یواشکی در گوشم گفت: سید است ، اما سید سنی) هفت ، هشت سالی است آمده ایران مستقیم هم آمده شیراز . هنوز ازدواج نکرده ، (قیافه اش میخورد سی سال نداشته باشد). بدون ذکر نام امیرخانی از سفرش به افغانستان گفتم و هرات. او هم از مزارشریف گفت ، که کبوترهایی را که رنگارنگ هستند وقتی به مزار شریف می برند سفید می شوند.
      گفت مزارشریف مثل امام رضا(ع) است ، هر کس می رود دست خالی برنمی گردد. مشکل گشایی است برای خودش .
      گفتم قاچاقی آمده ای ؟ گفت : نه ویزای زیارتی سه ماهه گرفتم ، دیگر برنگشتم .
    • هنوز لیستم را نبسته ام . این دوره انگار دلیلی برای مصلحت سنجی نمی بینم ، نتیجه انتخابات را تقریبا حدس می زنم ، تازه با مهندس هم کل انداخته ایم.
      من گفتم : مکارم ، قادری ، ذوالانوار ، صادقی ، دستغیب شیخی اینها رای می آورند ، دور دوم هم حتمی است. احتمالا مکارم و دستغیب دور اول رای بیاورند.
      البته احتمال می دهم بروبچ لامردی جبهه متحد بروند لامرد دکتر را دریابند ، قادری که رفت دور دوم همه بیایند شیراز قادری را دریابند.
      فعلا در لیست خودم قطعا دستغیب و مکارم و ذوالانوار و قادری نیستند . تاببینیم چند روز آینده چه شود!
    • آقاسید هم وبلاگش را به روز کرده و نظر شخصی اش را گفته ! بعضی چیزها لازم و ملزوم اند ، نمی شود از هم جدایشان کرد. مثل آن موقع که گفتند آقاسید گفته استعفا می دهم ، گفتم: یعنی چی؟ یعنی از خودش استعفا می دهد. یا مثلا آقای پاریابی شخصیت حقیقی دارد و حقوقی ، این هم از آن حرفهاست . البت بر و بچ هم زیادی گیر دادند ، دلش می خواهد برود در ستاد احمدرضا چرا اینقدر گیر میدهید که از این اصطلاحات جدید ابداع شود.
    • روایت را هم که بی میل نبودم ایام انتخابات روی هوا باشد ، بحمدالله عملا به خاطر گرفتاریها روی هوا رفت.
    • هر چه التماس کردیم که استاد بیا چند تا سوال بده نخواهیم همه ی محدوده ی امتحانی را بخوانیم ، زیر کتش نرفت که نرفت. ابرو بالا انداخت. حالا مانده ام با دویست صفحه امتحان مکاسب ، چند روز هم بیشتر وقت ندارم .
    • دوبیتی های ابوسعید ابوالخیر را در موبایلم می خواندم ، جالب است .
    • از خودم خوشم نمی آید.
    • با حساب وام بانک ملی 14 درصد سودی احتمالا کربلا هم ماسیده است ، هرچند هنوز گیر گذرنامه هم باز نشده و گرفتار نظام وظیفه و اجازه خروجم. اما به این حرفها که نیست ، شاید هم حالا که منتشرش کرده ایم بهشان برخورد و طلبیدند.
    • صبح شاهچراغ ، یارو داشت ورزش می کرد ، توی حرم ، شنا می رفت ، لنگش را باز می کرد ، خلاصه اوضاعی راه انداخته بود ، صوت درس که تمام شد بلند شدم بروم مدرسه ، گفتم یه چیزی بهش بگم. گفتم : این جا جای ورزش نیست ، برو تو حیاط ! گفت: تو حیاط سرده ، میخوای برم شیشه بکشم ، می خوای برم عرق بخورم ، دارم ورزش می کنم. اوه اوه یارو دیوانه بود. پیراهنش را هم درآورد و با زیرپراهنی به کارش ادامه داد.
      کاش بهش گیر نداده بودم.
    • این هم بعد نوشت: راحیل و ماه ناتمام به روز شده اند ، چه صفایی دارد خواندن مطلب برادران! ایول!
    • یه بعد نوشت دیگه: این عکس روح الله رو تو شیرازه دیدم چقدر خوشحال شدم!
  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۸ اسفند ۹۰

    سالگرد قسر در رفتن از دست عزرائیل

    • یک سال پیش در چنین روزی که گذشت (6 اسفند) ما ساعت یازده صبح بین دارالمیزان و گله دار چپ کردیم . من بودم و بی وی و دوآبجی ، بی وی کارش به عمل جمجمه (ترمیم ترک احتمالی) کشید ، یکی از آبجی ها دچار شکستگی چند دنده و برخی عوارض شد ، آبجی اون یکی و خودم هم هیچ باکمان نشد ، راننده من بودم ، الان همه بحمدالله خوبند.
      البته کلی فراز و نشیب و ترس و لرز و گرفتاری داشت که شرح ما وقع را حس بیان نیست .
      اینم عکساش:[gallery link="file" order="DESC"]
    • اخیرا عده ای معلوم الحال (++) اظهارات خلاف واقعی در مورد حقیر نموده و در این فضای انتخاباتی سعی در تخریب حقیر سراپاتقصیر داشته اند ، من همین جا از همین رسانه کلا تکذیب میکنم و میگم : خودتون کرم دارید ، به من چه ؟!!!
    • دیروز بعد از حدود یکسال سالن نرفتن ، با بچه های اتحادیه رفتیم سالن. به شدت عضلاتم گرفته . نماز خواندن ، راه رفتن ، نشستن ، از همه بدتر چشمتان روز بد نبیند دسشویی رفتن به شدت عذاب آوره!
    • فضای انتخاباتی لامرد جذاب تر از شیرازه ، بی وی امروز می گفت : خدا کند دکتر موسی رای بیاورد پیرزنها از مرگ حتمی نجات می یابند. (ناگفته نماند دیبا(ننه بزرگ) ما هم بعد از عمل توسط دکتر موسی دارفانی را وداع گفت).
    • سخنرانی حاج آقای طائب در جمع طلاب خیلی جالب بود (چهارشنبه هفته ی قبل ، صبح) صوتش رو ضبط کردم ، فرصت نشده بذارم رو سایت .
    • این روزها خانه ی پدری در حال تعمیر است ، کند و کوب و سر و صدا ، از شانس بدشان برف و باران هم شروع شد. گرفتاریها بیشتر شده و هفته آینده هم امتحانات نور علی نور.
  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۶ اسفند ۹۰
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب