الان فرودگاهم !
ساعت پنج و پنجاه ، صبح.
حسن را بدرقه کردم برود اردوی وبلاگ نویسان.
در نمازخانه نشسته ام داده های وبلاگم که در وردپرس بود بازیابی می کنم .
در نمازخانه .
کلا دوهزار و دویست تومن داشتم.
حوس یه چیز داغ کردم.
رفتم قهوه خانه(شاپ یا هر زهر ماری ، اصلا مهم نیست) فرودگاه .
گفتم یه چیز داغ میخوام .
گفت بشینید میارم خدمتتون .
گفتم نمیخوام بشینم .
گفت بشینید میارم خدمتتون.
یه بشقاب ، یه لیوان نسکافه و یه کاکائو.
چفدر میشه ؟
سه تومن.
سه تومن؟(مخم سوت کشید)
اینشو(کاکائو) حذف کنید.حالا چقدر شد؟
دو تومن.
پ ن : آخه یه لیوان آب جوش با یه کم پودر نسکافه چی چیه که میشه 2 هزار تومن؟ ، حالا باید پیاده روی کنم تا اولین ایستگاه خط واحد.