۳۹ مطلب با موضوع «مثلاکوتاه» ثبت شده است

کاه سمج و باد

من سالهاست چون پَرِ کاهی خودم را به باد سپرده ام

گاهی که سکون برقرار می شود بازیگوشانه به این طرف و آن طرف سرک کشیده ام

اما هیچ وقت تلاش نکرده ام خود را حرکت بی اختیار حتی در نسیم نجات بدهم.

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲ آبان ۰۰

    بی نهایت زندانی

    آمار زندانیان اینقدر بالاست که نمی تواند شمرد!
    زندانیان پول!
    پولی که «مجبور» باشی آن را در بیاوری مثل بیگاری است در زندان!
    اما پولی که با عشق دربیاید، آزادی است.
    شاید به همین خاطر است که:
    پولدارها معمولا گداترند. 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۲ آبان ۹۷

    پدر، عشق، پسر


    پسر اولش در انفجار رهپویان شهید شد.

    پسر دومش را من برده بودم با دستگاه سنگ فرز، قفل درب خانه پدریمان در لامرد را باز کند.

    سنگ فرز را که گذاشت روی قفل دلم آشوب شد، داد زدم: عیسی صبر کن!

    می ترسیدم سنگ فرز بین حلقه در و قفل اهرم شود، صفحه اش خورد شود و چش و چال عیسی را نابود کند.

    قصد داشتم دستگاه را از او بگیرم که حاجی با موتورش رسید.

    او هم دلش شور افتاده بود انگار، سنگ فرز را از عیسی گرفت، قفل را برید، وسایلش را جمع کرد و خداحافظی کرد و رفت.

    این پدر اهل این قرتی بازی ها نبود پیشتر!

    انگار دیگر توان مخفی کردن عواطف و پذیرش ریسک آسیب دیدن پسر را ندارد.

    با این کار حضور همچنانی داغ پسر در وجودش، حتی پس از ده سال هویداست.

    چطور می شود؟ واقعا ده سال گذشت! جواد جان شهادت گوارای وجودت!

    دوست عزیز، این غریق مرداب دنیا را از یاد نبر!

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۲۵ فروردين ۹۷

    نقش بر آب

    فعالیت جدی ما در این فضای مجازی به نقاشی کشیدن روی آب می ماند.

    سیم سرور را که از پریز بکشی هیچی به هیچی.

    نکند کار دنیا هم همین باشد، برق عمرمان که قطع شود هیچی به هیچی!

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۲۷ بهمن ۹۵

    می خواهم...

    ب...
    سی سال و اندی عمر کرده ام تازه می خواهم
    مکالمه عربی یاد بگیرم
    مکالمه انگلیسی هم شاید بخواهم
    قرآن را هم می خواهم حفظ کنم
    بعد از مرگم اگر این مطلب را خواندید ببینید آیا می توان تازه از سی سالگی شروع کرد یا نه؟
    ببینیم خواستن توانستن بوده یانه؟
  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۴ مرداد ۹۴

    چسبیدن ذکر

    بسم الله

    ذکر را روی هوا که نمی شود گفت، ذکر باید به جان بچسبد.

    وقتی آمادگی ذکر نباشد نه تنها نمی چسبد بلکه حرام می شود.

    پس باید اول آمادگی ذکر ایجاد شود.

    لازمه ی ذکر ایمان است، ایمان به غیب؛ واقعی نه توهمی.

    ایمان باید بوجود آید و تقویت شود، انسان باید به واقع موحد باشد.

    و یکی از راههای تقویت ایمان نماز اول وقت است.

  • ۳ | ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۲۴ بهمن ۹۳

    عکس برای آگهی ترحیم

    آقا جان!

    جسارت است ، انشالله صد و پنجاه و هفت هزار سال عمر کنی.

    ولی خداوکیلی یک چندتا عکس قشنگ ، هر طور که خودتان می پسندید بگیرید و در دسترس بگذارید که انشالله اگر جوانمرگ شدید خانواده به زحمت نیفتند و زابه راه نشوند. 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۱ تیر ۹۲

    چوب بی صدا

    نزدیکیهای آفتاب زدن ، اتوبان کاشان - اصفهان ، نرسیده به اصفهان یه وانت نیسان ایستاده بود و با دبه اش طلب بنزین می کرد.

    سرعتم زیاد بود ، رد شدم و اهمیت ندادم.

    باکم پر بود.

    ذهنم سریع شروع به توجیح نمودن کرد و گفت: امنیت نداره و...

    توی راه برگشت ، بعد از ظهر همان روز جاده آباده-شهرضا ، 50 کیلومتری شهرضا

    بنزین ماشین تموم شد

    منم ایستادم و با شیشه پلاستیکی نوشابه طلب بنزین کردم.

    یک وانت مزدا ایستاد ؛

    حتی شلنگ نداشت ،

    با شلنگ رادیاتورش به من بنزین داد.



  • ۵ | ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۲۹ فروردين ۹۲

    امر به معروف با سیاست


    بسم الله

    نمی دونم پیامبر (ص) چقدر برای هدایت خلق از سیاست بهره جست و قدرت مآبانه به هدایت همت گماشت.

    اصلا بهره جست؟ که به مقدارش برسیم!

    شاید اشتباه باشد که بدون رجوع به منابع اسلامی اینگونه در این خصوص بنویسم ، اما این مطلب را به شکل یک سئوال بخوانید.

    آیا پیامبر از پیچیدگی های رفتاری برخوردار بود ، و همواره سعی می کرد با پیچیدگی و دور زدن مردم را هدایت کند؟

    آیا پیامبر اسلام حرفهایش را در لفافه می زد؟

    آیا پیامبر اسلام برای نتیجه گیری اخلاقی و فرهنگی در خصوص مسئله ای از یارانش بهره می برد و خود مستقیم وارد مسئله نمی شد و با تحت فشار قرار دادن طرف مقابل او را مجبور به رعایت می کرد؟

    اصلا نمی خواست شما سئوالی بخوانید ، خودش اتوماتیک سئوالی شد. «راستش مثل همیشه حال بازنویسی ندارم»


  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۱۴ فروردين ۹۲

    نیستی برادر؟!


    با وجود آدمهای بزرگی که توی زندگیم دیدم دیگه هیچ وجودی برام نمونده که بخوام اظهارش کنم.

    مثل مورچه ای در قیاس با گله فیل ها

    در بزرگی آنان گم می شوم ، حتی الگو هم نمی شوند ، می روند آن دور دست ها

    مثل افق

    آفتاب بالای افق که باعث میشه که وقتی میخوای به افق نگاه کنی

    دستت رو بیاری بالای ابروت تا سایه ای ایجاد بشه و به اون دور دست ها نگاه کنی

    کوچکی ، نه ، شاید بهتر بود می نوشتم ، نیستی.

    بعد میگن: نیستی برادر!

    اونوقت چی باید جواب بدم؟

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۲۸ اسفند ۹۱
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب