۳ مطلب در بهمن ۱۳۸۳ ثبت شده است

خب بازم از محرم و مجلس ما دیگه !

به نام خدا

ما که از قدیم الایام دست خط خوبی نداشته ایم . نوشتنمون هم مثل همون دست خطمون . منظورم اینه که اگه حوصلت از خوندن مطلب سر رفت ببخش .

خب . بذار از هیئت برات بگم . نمیشه بهش گفت هیئت ولی خب همون مراسمی که تو خونمون برگزار میشه دیگه .

از اونجایی که پدر ما خیلی دنبال شلوغ کاری و کیفیت بالا نیست و حاضر هم نیست کسی دیگه این کارا رو انجام بده. 

حتما میپرسی :‌ مثلا چی کیفیت بالاست ؟

مثلا دو تا بلند گو نصب شده ما برای بهتر شدن میریم یکی دیگه اضافه کنیم پدر محترم هیچ کمکی که نمیکنه اصرار هم میکنه که نمیخواد همینقدر بسه . میزنین همینی که هست رو هم خراب میکنین .

بیخیال از مطلب اصلی نیام بیرون . البته کلی سر کله زدم با خودم تا راضیش کردم اینو براتون بنویسم .

خب میگفتم . ما برای این که کمی پدر را از این جور گیر دادن آگاه کنیم و بگیم که ما حواسمون به همه چی هست و جوونیم و میتونیم ! و مشکلی پیش نمیاد شروع کردیم منبر رفتن .

اصلا تو بودی چیکار میکردی ؟!

خب بعضی وقتا آدم اعصابش میریزه به هم مثلا تو احساس میکنی لازمه یه چیزی یه جایی نصب بشه . کمک که نمیکنن هیچ اجازه نمیدن کار خودتو هم انجام بدی .

حتما میگی : احترام پدر و مادر واجبه

خب قبول ما هم برای همین رفتیم منبر دیگه . شروع کردیم حرف زدن : ببین پدر جان ...   

گفتیم : پدر جان ببین . این کانون رهپویان رو میبینی ؟جوونا میگردونن !  ده هزار نفر رو مراسم اعتکاف گرفته . فکر میکنی کی این کارا رو میکنه ؟ چار تا جوون هم سن من ! به خدا ما خیلی کار ازمون میاد ! مثلا بچه های صوتشون یکیشون همسن منه بقیه شون از من هم کوچیکترن !

خلاصه کلی برای خودمون هندونه قاش زدیم . پدر گرامی هم عکس العمل خاصی نداشت که این حال ما را بیش از پیش میگرفت .

گذشت . میکرفن رو زدیم رو پایه بردیم نزدیک مداح . شروع کرد زیارت عاشورا خوندن . بعد نوبت منبر شد . آّهان ببخشید نگفتم که برنامه چه جوریه . اینجوریه که اول زیارت عاشورا تند وتیز . بعد منبر و صحبت بعد هم کمی مرثیه و بیش از کمی سینه زنی .

خب نوبت منبر بود که جناب روحانی بر روی صندلی که منبرش بود نشستند و ما هم میکرفن رو زدیم جلوشون حالا هر چی با دست میزنیم رو میکرفن کار نمیکنه . اوشون فوت میکنن کار نمیکنه .

دکمشو چک کردیم . نه ! ولوم ها رو چک کردیم دیدیم نه ! یه نگاهی به سیما انداختیم دیدیم بازم .نه ! ای بابا . اندکی حول گشتیم . چه کنیم ؟! چه سازیم ؟! که یهو روحانی بزرگوار اندکی میکرفن رو دستکاری کردند و سیمش را تکان دادند که راه افتاد . اما به این صورت که سیمشو به پایه چسب کردیم .

آقا منبرشو رفت نوبت مرثیه شد . خب معمول اینه که خطیب آخر منبرش تاریخ واقعه شهادت رو میخونه مثلا شهادت قاسم بود فکر کنم اون شب . بعد میده به مداح تا ادامه بده و روضه شو کامل کنه .

چشمتون روز بد نبینه باز هم حول شدیم و تا اومدیم چسب رو بکنیم کلی طول کشید . بالاخره میکرفن رو از پایه جدا کردیم دادیم به مداح . دیدیم ا بازم صدا نمیده .

دنیا داشت دور سرمان میچرخید . آخه گند زده بودیم به مجلس . هیچی گفتیم شما شروع کن تا ما اینو درسش کنیم .

فکر کنم الآن بگید :‌مگه دیگه میکرفن نداشتین؟

داشتیم! ولی خب از شانس بد ما همین امروز که این مشکل پیش اومد میکرفن رو امانت داده بودیم به یه هیئت دیگه .

هیچی با حول و عجله نشستیم به مشغول ور رفتن با میکرفن شدن . حالا همه ملت آماده شدن برای روضه شنیدن و اشک ریختن !‌سیمشو تکون میدادیم . میزدیم تو سرش . خدا خدا میکردیم . نذر کردیم . نه ! انگار نه انگار !‌ بابا جون هر کی دوست داری راه بیفت . اذیت نکن . روحانی که الآن پایین منبر نشسته بود میکرفن رو ازم گرفت و کار ما رو دنبال کرد . یکی نبود بگه تو چت به این کارا ؟‌

همونطوری که احتمالا باید به من میگفت . بعد از چند دقیقه ازش عذر خواهی کردمو به زور از دسش در آوردم . آخه مگه ول میکرد . هیچی! ته میکرفن رو فشار دادیم این نتیجه رو از ور رفتنای خودم و روحانی بزرگوار گرفتم . دیدیم راه افتاد . سریع با تمام قدرت ته میکرفن رو فشار دادم و با چسب چشبوندمش . و دادیم به مداح خوند . تا آخر مجلس عاجزمون کرد .

با تمام انتظاری که میرفت بعد از مجلس ما مورد حملات شدید و عتاب اطرافیان قرار بگیریم خوشبختانه پدر که هیچی نگفت و این باعث تعجب ما شد . بقیه هم که مهم نبودن .

حتما میپرسی : خب این همه وقت ما رو معطل کردی همینو بگی . خب همون اول میگفتی میکرفن خراب شد راحتمون میکردی .

نه عزیز . میخواستم اینو بگم که فرداش که میکرفن رو باز کردم دیدم یه قطعی کوچولو بوده .

ولی این نتیجه رو تو مجلس گرفتم . آخه عادت کردیم وقتی مشکلی پیش میاد دنبال یه ایرادی در اعمالمون میگردیم .

وسط مجلس ملت داشتن گریه میکردن ما داشتیم فکر میکردیم : خدا ! یعنی چیکار کردیم که این اتفاق افتاد .

البته شاید هم دلیلی نداشت ولی خب فکر مغشول شده بود و نمیشد کاریش کرد منظورم فکره .

یه دفعه اومد به ذهنم : ببین پدر جان کانون رهپویان رو میبینی ۴ تا جوون ۲۴ - ۲۵ ساله میچرخونن .

خندم گرفت . وجدانی گل از گلم شکفت .تو اون داد و بیداد و گریه ملت ما این حالمون بود

گفتم : خب خره اگه اونا نخوان که تو هیچی نیستی . کلی فحش بار خودمون کردیم . و به این نتیجه ایمان آوردیم . که ما هیچ کاره ایم میکشد هر جا که خاطر خواه اوست . 

شاید بگی : نگاه چه از خودش تعریف میکنه .

به خدا من سگ کی باشم . ولی گفتم که . کلی با خودم چونه زدم تا اینو نوشتم اینجا . من معتقدم بعضی چیزا باید گفته بشه .

تازشم مهم نیست که . هر کسی باشی این چیزا رو شاخ مجلسه .  

اگه وقت کردم بازم مینویسم .

الآن شما باید بگی :‌ خب بنویس کی میخونه!

 این دفعه از دعواها و اختلافات هیئتی که امسال بیشتر باهاش برخورد کردیم مینویسم .

یا حق   

 

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۳۰ بهمن ۸۳

    محرم داره میاد

    سلام

    الآن وقت ندارم . شاید بعضی از دوستان بدونن ماهر سال محرم تو خونمون مراسم داریم .

    بعدا اگه وقت شد میام ازش براتون مینویسم . با اجازه تون ما :

      آبدارچی . مسئول سیستم صوتی . مسئول تدارکات و پذیرائی . بعضی وقتا مداح  . مجلس گرم کن خیلی وقت نمیشه مستمع باشیم . در مواقعی که سوتی داده شده هم مسئول هیئت

    باید این سیستم رو جز سیستمهای مدیریتی ثبت کنم. یکی دو تا نیرو (‌من و مادرم ) بقیه همه از دم مدیر  .

    راسی مستمع زیاد داریما . خدا رو شکر پارسال مجبور شدیم رو حیاط سقف بزنیم . شبای آخر جا کم اومد .

     

    با اجازه توم طلب وصل به روز شد .  یه مطلب خیلی توپ . نخوندی نصف عمرت بر فناست .

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۱۹ بهمن ۸۳

    زبان نفهم

    میخواستم از زبان نفهمیمان برایتان بگویم .

    باور کنید

    از آن اولی که به دنیا آمدیم خیلیها بی تاب بودند که کی به زبان می آییم تا دستمان بیندازند و با ناقص ادا کردن کلمات ازمان بخندند حالا هم خیلی فرقی با اون موقع نداره . از وقتی که تونستی دست راست و چپتو از هم تشخیص بدی یه سری سرود و شعار یادت دادن و فکر کردن این اون زبونه !

    منظورم زبون انقلابه !

    درصورتی که زبان انقلاب را کسی تالیف و جمع آوری نکرده بود .

    آخر آنمواقع یا حواسشان نبوده یا بر اهمیتش واقف نبوده اند .

    میدانی حضرت علی ع خود زحمت کشید و زبان عربی را جمع و جور کرد و گرنه ما الآن اینجوری قرآن تفسیر میکردیم ؟

    خب حالا برای تفسیر آیه های انقلاب باید به کدام زبان مراجعه کنیم ؟

    آیا زبان عربی را میتوان با انگلیسی تفسیر کرد ؟

    مگه قواعد انگلیسی بر عربی یا عبری هم وارده ؟

    بابا عجب گیری افتادیما ؟

    خب معلومه ما نمی فهمیم ؟

    کی میخواد بفهمه ما مثلا انگلیسی بلد نیستیم ؟

    دیکشنری هم دم دسمون نیست ؟

    مترجم از کجا بیاریم ؟

    بابا ایولا حالا میاد میشنه از ایثار برام میگه از از خودگذشتگی برام میگه از آرمان گرائی برام میگه !

    هوی یارو !

    مگه تو خری ؟

    من میگم معنی حرفای تو رو نمی فهمم .

    الف بای تو با الف بای من جور درنمیاد .

    اصلا ببینم تو چی چی میگی ؟

    حرف حسابت چیه ؟

    هنوز آقو دد یاد من ندادی اومدی برام شعر میخونی ؟

    ای داد بیداد

    یکی بیاد به داد ما برسه !

    بیست و شش سال گذشته

    یه پدر آمرزیده نیومد بشینه یه کتابی دفتری کاغذی چند خطی کلامی بنویسه بعد اسمشو بذاره زبان انقلاب اسلامی

    همون زبانی که این همه شهید دادیم

    همون زبانی که کشور رو باهاش از خود گذشته ها به ایجا رسوندن .

    ببین عزیز من ، من عادت کردم  بندازم گردن شما .

    آخه زمینه رو فراهم کردی همه چی هم مهیا است که عقده هامو سر شما خالی کنم .

    خب کشور رو آوردین به اینجا رسوندین !

    حالا میان میگن تهاجم فرهنگی

    مرتیکه الاغ !

    کدوم تهاجم فرهنگی ؟

    تو اومدی بشینی از انقلابت برام بگی .

    پفیوز! آمریکا داره وظیفشو انجام میده تو چی ؟

    یه کلاس گذاشتی به ما الفبای انقلاب رو درس بدن ؟

    حالا رفتم به یارو مدیر یه سازمان میگم اینچا چرا اینجوریه چرا نو آوری نیست ؟

    میگه گذشت اون زمونایی که مردم برای خدا کار میکردن الآن اگه پول ندی کسی کارتو راه نمیندازه

    سازمان هم پول نمیده برای همین نو آوری نیست .

    بابا تازه اینا دومیاش هستن

    مرتیکه مگه تو خودت ننشستی برای من گفتی که اول انقلاب اگه یارو پولدار بود لباس فقیرانه میپوشید و غذاشو نمیخورد میبر برای فقرا .

    چرا اینا رو تو مدرسه برای همه نگفتی ؟

    چرا بچه بسیجی ما بیشترین مراجعه اش به ساندویچی و پیتزاییه ؟

    اگه باورتون نمیشه تشریف بیارین دونه دونه اینا رو که گفتم نشونتون میدم .

    کجاست اون فرهنگ غنی اسلامی که ازش دم میزدید ؟

    کو ؟

    چرا بعد از سریال داستانهای مجید و یه چند تا مجموعه دیگه که عهد عتیق ساخته شده بود کسی سریال و مجموعه برای ما نساخت؟

    بودجه نبود ؟

    گور پدر من و شما که بودجه برای هر قرطی بازی ای دارین به جز این چیزا !

    مرد مومن من میدونم تو اداره شما نماز ظهر رو سر وقت میخونن . اما آیا برای کار کردن هم همینقدر جدیت دارند .

    والا به من میگویند لب گود نشسته است میگوید لنگش کن .

    خدا را شکر با مراجعه به اداره ای که به اصطلاح مذهبی ها در آن بودند بر این امر واقف شده ام که فقط برای رفع تکلیف کار می کنند و انتظار دارند حقوقشان ده برابر شود تا کارها و چیزهایی که بلدند رو کنند .

    بابا ایول مگر شما شاگرد امام نبودید مگر شما جانتان را برای رهبر نمیدهید اگر بدهید و شعار نباشد؟!

    مگر امام نگفت من خدمتگذار شما هستم . منت شما بر سر من است . من منت شما را میکشم .

    لندهور تو کی اومدی این حرفا رو به من زدی ؟

    اصلا ببینم خودت عمل کردی ؟ که من ازت یاد بگیرم ؟

    دست مریزاد . کتاب مدرسه ی من تعلیمات دینی بود یه مشت تئوری که زوری اونا رو حفظ میکردیم و میرفتیم نمره ای میگرفتیم .

    کی میخواست برای ما فرهنگ سازی کنه ؟

    الله اعلم .

    مثل این که عمرا نمیتوان به امید تو نشست .

    ما بجنبیم !

    اگر گرفتاریهای زندگی ، افسردگیها ، فشارها و هزار مشکل دیگر اجازه بدهد تا ما خودی نشان دهیم و مملکت را از چنگ تنبلهایی چون شما بیرون بکشیم .

    این کلمات بیخودی سر هم آورده شده و فقط عقده های درونی یک نسل سومی است . ممکن است برای کسی فرستاده نشود .

    اگر بهتان برخورد اشکال ندارد . امیدوارم جنبه چهارتا فحش رو داشته باشی و تا آخرش رو خونده باشی 

    به هر حال ما حرفمونو زدیم که حرفی زده باشیم  و گرنه خودتون یه پا ارزشی هستید و نماز ظهر سر وقت تو اداره تون ترک نمیشه .

    خواهشمند است آنهایی که کاری کرده اند بهشان بر نخورد که آنها هم بی تقصیر نیستند حداقلش اعتراضی میتوانستند بکنند و راهکاری بدهند تا همان قسمت خودشان هر روز بهتر از روز قبل عمل کند 

    نه نویسنده بودم نه سواد مواد درست و حسابی داشتم . غلط ملط توش بود ببخشید .

     

     

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۱۵ بهمن ۸۳
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب