به نام خدا
علی بیا مامان کارت داره
- چیکار داره
نمیدونم
- برو بگو یه تیم دیگه بازی میکنم میام .
بدو بیا عصبانی میشه ها !
- باشه ! اه ! برو بگو اومدم .
با دو خودمو میرسونم دم در حال .
- مامانی . مامانی . مامانیییییییییییییییی!
بله .
ـ با من کاری داری ؟
مشقاتو نوشتی باز رفتی تو کوچه .
- حالا میام مینویسم . بذا یه کم بازی کنم .
برو پنجا تومن نون بگیر .
- وااااااااااااییییییییی ! مامانی ! خب بده ابراهیم بره . بازم من؟
دیروز ابراهیم رفته نوبت توه .
با اعصاب خوردی .
- مامانی دارم فوتبال بازی میکنم .
در حالی که به من نزدیک میشه تا پول رو بهم بده :
باز تو پای پتی رفتی فوتبال دوباره این انگشت میخوره تو اسفالت بلال میشه ها !
- نه مواظبم ! حالا نمیشه بعد برم نونوایی ؟!
نه نون نداریم . دیر بری گیرت نمیاد .
- اه همش ما باید بریم . اصلا چرا حسین نمیره ؟ چرا همش باید ما بریم !!!!!
( بعد جواب خودمو میدم . چون اون بچه بزرگتره و ... دو تا فحش هم بهش میدم )
--------------------------------------------------------------------------------------------
یادش به خیر
--------------------------------------------------------------------------------------------
و اما حالا همش فکر میکنم خیلی دارم کار میکنم . بعد خودم نگاه که میکنم میبینم اصلا هیچ کاری رو پیش نبردم .
اینقدر دنبال تذکر دادن نواقص هم هستیم که وقت پرداختن به کارای خودمون رو پیدا نمیکنیم .
یاد گل فنی بازیا به خیر . تیممون که میباخت باید مینشستیم بیرون تا نوبتمون بشه . محال بود کسی قبول کنه که گل خوردن یا باختن تقصیر اون بوده .
همش فحش بود . چرا پاس نمیدی ؟ هووووی خره مگه با تو نیستم !!! همش تقصیر تو بود .
رد خور نداشت محال بود فحش ندیم . تازه جمله فوق محترمانش بود .
دروغ و جر زدن هم که جای خودش .
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
گرت خونابه گردد دل زدست دوستان سعدی
نه شرط دوستی باشد که از دل بر زبان آید
{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{[[[[[[[[[[[]]}}}}}}}}}}}}}}
خواستم یه کم خالی بشم به روز کردم .