این نکته ی مهمی است که در همین فرصت باید بگویم. البته خیلی ها گفته اند؛ اما هر کس به سهم خود گفته است و از جانب خود. زن، در موقعیت اجتماعی ما، خیلی راحت می تواند مردش را به بیراه بکشاند، ذلیل کند و زمین بزند، و خیلی راحت می تواند سرپا نگه دارد، حمایت کند و نگذارد که بشکند و خم شود.

کافی است که زن بگوید :«من از این وضع خسته شده ام. چقدر بی پولی؟ چقدر خجالت؟ چقدر نمایش و تظاهر به شرافت؟ آخر شرافت را که نمی شود خورد، نمی شود پوشید، نمی شود تبدیل به اسکناس کردو کرایه خانه داد. تنها به فکر خودت و نجات نجابتت نباش. ما به آسایش احتیاج داریم. ما هم آدمیم. به خاطر ما از این همه خودخواهی بگذر. روزگار اینطور است. همه اینطورند»

در این صورت، لرزیدن قطعی ست. و احتمال فراوان سقوط وجود دارد -البته اگر زن و بچه ات را واقعا دوست داشته باشی.

و، زن می تواند با لبخندی آرام و مهربان بگوید: «می گذرد. همه چیز درست می شود. تو راه درست را انتخاب کن، فکر نان و کرایه خانه نباش. زندگی مان را کوچک تر می کنیم، می رویم توی یک اتاق زندگی می کنیم. به نان و پنیر می سازیم. مگر خیلی ها با نان و پنیر زندگی نمی کنند؟ همیشه که اینطور نمی ماند...»

ابن مشغله - نادر ابراهیمی-ص75-76