ما مصرف برنجمان زیاد است. همه اش هم از همین برنجهایی که می گویند با پلاستیک درست می شود می خوریم.

البته همین برنج را هم خیلی وقتها خودمان نمی خریم و مادرزنجان زحمتش را می کشد. آخرین باری که خریدیم گران شده بود، برنج مژده از قرار یک کیسه ده کیلویی حدود 70 تومان!

یک شب که بانو را برای خرید برده بودم خیابان زنگارکی خودم کنار یک چرخ و فلک کوچک آهنی نشسته بودم و با صاحبش اختلاط می کردیم. بحث بر سر برنج هندی و پاکستانی شد و مضراتش و برنج ایرانی و خوب بودنش.

گزارش خلاصه ای از مباحث مطروحه را به بانو دادم. نتیجه اش خوردن یک ناهار شله یا همان کته ی گوجه یا به قول شیرازی ها کته ی طماطه با برنج نیم دانه های ایرانی اختصاصی محمد صالح بود.

بانو که خودش اشتها نداشت، ما کل دیس را سر کشیدیم، بعد از خوردن ناهار حیرت زده دیدم اصلا سنگین نشده ام!

گفتم ببین بانو! من شله با آن برنجها را که می خوردم نصف دیس را نخورده چنان سنگین می شدم که انگار تا هنجره غذا خورده ام اما این دیس شله سر کشیدم و اصلا احساس سنگینی نمی کنم.

ببین تفاوت برنج ها از کجاست تا به کجا؟!

حالا تفاوت برنجها را فهمیده ام، تصمیم گرفته ام بروم برنج ایرانی بخرم. حالا تا کی اینقدر پولدار شویم که بتوانیم برنج حداقل کیلویی 12 تومنی ایران را بخریم.

الله اعلم.