بسم الله
بالاخره بیخیال نداشتن مایه برای خرید کتاب شدیم و رفتیم نمایشگاه کتاب ، با پیکان قدرت و خانواده محترم .
خیلی حوصله روده درازی ندارم .
همین چند جمله را بنویسم تا در تاریخ بماند :
نمایشگاه امسال اصلا تخصصی نبود ، بیچاره محمد همکلاسیم که حتی تا قم رفته بود و اما خرید کتابهای درسی اش را گذاشته بود در نمایشگاه انجام دهد بلکه تخفیف بیشتری نصیبش شود (شهرکردیها کمی از اصفهانیها ندارنا!) حتی یک کتاب درسی حوزوی هم نصیبش نشد که نشد.
البته در مورد دیگر رشته های تخصصی هم اوضاع بهتر نبود ، به قول سیدمهدی که خودش از طرف چند انتشارات در آنجا حضور داشت ، غرفه ها شده بودند فروشگاه کتاب.
بعضی از کتابها در همه ی غرفه ها بود ، معلوم نبود این غرفه از طرف یک انتشارات خاص آمده یا آمده آنجا کتب همه ی انتشاراتی ها را بفروشد؟!
متصدیان برگزاری نمایشگاه کتاب هم کم نیاورده و به قول شیرازیها «دم رو» آمار می دادند که «گسترش کمی و کیفی نمایشگاه کتاب نسبت به سالهای گذشته» باید بگویم «ها ! جون عمتون» ما که همه ی نمایشگاه رو زیر و رو کردیم فقط دو سه کتاب به دردمان خورد ، که یکی اش را هم ناشر محترم گفت چون که جلدهای وسط یک دوره را میخواهی نمیفروشم و باید تمام دوره را بخری ، ما همه که ...
این ها را گفتم اگر خدایی نکرده مسئولی چشمش به این چند خط افتاد از دست قضای روزگار ربطی به اداره کل ارشاد استان فارس داشت ، یک فکری به حال نمایشگاه سال آینده بکند و الکی این همه بن تخفیف «بخوانید پول بیت المال» را بر باد ندهد.
البته یک چیز هم بگویم ؛ نمایشگاه امسال از نظر عمومی بدک نبود ، و از سر مخاطب عام هم زیاد بود اما تخصیصی ...
والسلام