هر چند احساس میکنم با نوشتن در خصوص خرمشهر و دفاع مقدس و جریان مقاومت ، به این مطلب جفا کرده ام اما تراوشاتی است در درونم که ناچارم برای رفتن به مرحله بعد به بیرون از ذهن انتقال دهم .
نمی دانم ، دفاع مقدس را از کجا شروع کنم ؟ از انقلاب شروع کنم ؟ یا از پیش از آن ؟ چرا جنگ شد؟ چرا ما 8 سال مقاومت کردیم و مثلا لبنان سالهاست مقاومت میکند؟ چرا جریان مقاومت همچنان ادامه دارد و دفاع هچنان باقیست ؟ مقاومت در برابر چه ؟ و دفاع از چه چیزی ؟
مبحثی در فسلفه اخلاق ، منطق و حتی بعضی دیگر از علوم پایه مطرح است تحت عنوان حق و حقیقت ، واقع و واقعیت ، ارزش و ...
برای ذکر ادامه مطلب ناچارم این مقدمه را ارائه دهم ، شهید مطهری در کتاب مسئله شناخت این بحث را خوب حلاجی نموده است . جان مایه کلامی که با خواندن آن کتاب و چند کتاب دیگر در ذهنم مانده این است که به اعتقاد برخی حق و حقیقت نسبی است ، یعنی مثلا امروز یک چیز حق است و فردا ممکن است نباشد.
ارزش ها هم نسبی اند امروز یک چیز ارزش است و فردا چیز دیگری.
اخلاق هم نسبی است و ...
یعنی مثلا صداقت اگر منفعت داشت خوب است ولی اگر کذب هم منفعت داشت خوب است و اگر صداقت ضرری داشت هر چند کم بد است ، یعنی خوب یا بد بودن صداقت نسبی است ، صداقت به نسبت منفعت داشتن یا نداشتن خوب یا بد می شود.
شاید مطلب ساده به نظر برسد اما پایه خیلی از دعواهای میان ماست . شما ببینید ، حق طلبی و دفاع از مظلوم خوب است اما تا وقتی ضرری نداشته باشد ، مثلا : اگر دفاع از فلسطین ضرر نداشته باشد ، خوب است؛ اما اگر یک ابرقدرتی مثل آمریکا باشد که با دفاع از فلسطین به ما چپ نگاه کند این جا دیگر دفاع از فلسطین خوب نیست .
دم از امامت ، تشیع ، اهل بیت ، حق طلبی حسین و امام زمان زدن خوب است اما تا وقتی که جریان بین الملل مسخره مان نکنند و ما را واپسگرا نخوانند؛ اگر مسخره مان کردند ، دیگر زشت است ، یعنی مایه شرمساری می شود اگر یک فردی برود و در سازمان ملل از امام زمان سخن بگوید.
این جاست که تفاوت این دو طرز فکر روشن می شود ، یعنی تفکری که حق را مطلق میداند و چیزی به عنوان واقعیت برای خود دارد در مقابل تفکری که حق برایش نسبی است . آن تفکر که حق طلب است و حق برایش ثابت است همه جا از حق دم می زند و برای حق مدار بودنش هزینه هم می دهد ، کما این که 124 هزار پیامبر هزینه داده اند: یَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُون ، افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنها نیامد مگر اینکه او را استهزاء میکردند«سوره یس آیه 30»
به قول پیرزن پیرمردهای قدیمی حالا این همه فلسفه بافتی که چه ؟
برمی گردم !
چرا جریان مقاومت همچنان ادامه دارد و دفاع هچنان باقیست ؟ مقاومت در برابر چه ؟ و دفاع از چه چیزی ؟
آنها که حقیقت را دریافتند رفتند جلو .
خرمشهر روزهای اولش پیروزی 8 ساله را مهر زد . به نظر من با سقوط خرمشهر جنگ پیروز شد ، و بعد خرمشهر را نه ، بلکه ایران را خدا آزاد کرد.
چرا ؟!
کتاب های دفاع مقدس زیادی را خوانده ام اما جزئیات آغاز دفاع مقدس و جریانات اوائل جنگ در هیچ کدام از آنها مثل «دا» منعکس نشده است .
از وقتی این کتاب را خوانده ام خیلی چیزها برایم عوض شده ؛ نویسنده این کتاب در خاطراتش به خوبی احوال روزهای اول جنگ را بیان می کند .
در خرمشهر چه می گذرد ؟!
عده ای از مردم خرمشهر ، جوانان ، نوجوانان ، پیرمردها و حتی زنها که نویسنده کتاب یکی از آنهاست با دست خالی ایستاده اند و از شهر دفاع میکنند .
عراق با تمام قوا حمله می کند ، از هوا با هواپیما و توپ ، از زمین با تانک ، نیروهای زمینی و حتی خمپاره اندازهایی با برد کوتاه ، در مقابل آن ، هر چند رزمنده در خرمشهر یک تفنگ دارند با فشنگ هایی محدود . بنی صدر از حضور ارتش در میدان جنگ جلوگیری میکند و سپاه هم نه جان گرفته و نه امکانات درست و حسابی دارد .
اما آن جوانان ، نوجوانان و پیرمردها و حتی دختران و زنان و پیرزنها می ایستند و از شهر دفاع می کنند ، روایت «دا» روایت دفاع از خرمشهر است ، دفاع چند ده روزه مقاومت است با دست خالی .
چیزی که با خواندن « دا » به آن رسیدم این است که ما وظیفه مان را انجام دهیم ، کار تمام است.
مگر آن روز نیروهای مردمی گفتند:حالا که بنی صدر ملعون کمک نمی کند به ما چه؟!!! ما هم نمی رویم دفاع!
نه!. طوری دفاع میکردند و از پشت این دیوار به پشت آن دیوار می رفتند که عراقی ها فکر میکردند پشت همه ی دیوارها نیروهای ایرانی هستند و تا مدتها نه توانستند و نه جراتش را داشتند بیایند داخل شهر .
امروز هم برادر ! خواهر ! همین است ، منتظر چه نشسته ای ؟ بودجه اداره ارشاد؟ بودجه سازمان تبلیغات ؟ بودجه ...
منتظر کدام ارگان و اداره با بروکراسی اداری هستی که خودشان را جمع کنند باید کلاهت را هوا بیندازی ، منتظر کدام آیت اللهی تا بیاید و حوزه ات را درست کند منتظر کدام استاد دانشگاهی که دانشگاهت را آباد کند .
پول نداری ؟ پولت نمی دهند ؟ حقوقت زیاد نیست ؟ یا ...
مگر بچه های روزهای مقاومت حقوق میگرفتند یا ... چند تایشان شهید شدند ؟
امروز هم فکر کن تویی و خرمشهر و دست خالی ، دفاع کن دفاع . حضور داشته باش ، تو می توانی . همانطور که آنها توانستند این همه وقت با دست خالی شهر را سر پا نگه دارند. تو هم می توانی تو حقیقتی !
مثل مقاومت خرمشهر ، مقاومت لبنان ، مقاومت فلسطین و هر مقاومت دیگری.
خدا گفته ؛ بخوان :
خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانهای به اندازه آنها سیلابی جاری شد، سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد - و از آنچه (در کوره ها) برای بدست آوردن زینت آلات یا وسائل زندگی آتش روی آن روشن میکنند نیز کفهائی مانند آن به وجود میآید - اما کفها به بیرون پرتاب میشوند ولی آنچه به مردم سود میرساند (آب یا فلز خالص) در زمین میماند خداوند اینچنین مثال میزند. (سوره رعد آیه 17)
پس نگران داد و بیدادهای انواع و اقسام بلندگوها نباش ، این ها کف های روی آبند ، تو جریان پیدا کن ، تو جریان مقاومتی و مقاومت را از خودت شروع کن ، ببین وظیفه ات چیست ؟ از ریزترین مسائل اطرافت شروع کن ، تا بشوی جریان ، جریان آب ، طلا و نقره ناب.
بعد که کفها کنار رفتند تو می مانی و افتخار ، تو می مانی و خاطرات روزهای مقاومت و می روی مثل « دا » را می نویسی ، در حیطه کارهای خودت ، هنر ، فن ، دانش ، خدمت و یا ...