خداحافظ

:: خداحافظ :: ۱۳۸۴/۶/۱٠
:: ناشیانه ترین کار بازتاب :: ۱۳۸۴/۵/۵
:: حس وبلاگ نویسی :: ۱۳۸۴/۴/٢۵
:: قدرت خدا بیشتر است یا ... (این روزها از زاویه دیگر ) :: ۱۳۸۴/۴/۱۴
:: نامه ای به جناب آقای مهدی کروبی :: ۱۳۸۴/۴/۶
:: و اما دولت احمدی نژاد :: ۱۳۸۴/۴/٢
:: دعوا نکنید به همتون میرسه ! :: ۱۳۸۴/۳/۳٠
:: آدم مهم ؟ :: ۱۳۸۴/۳/٢۴
:: گزارش: انگیزه - امید - حرکت و ... :: ۱۳۸۴/۳/٢٢
:: تبلیغات مدل معتادی :: ۱۳۸۴/۳/۱۸
:: هر رای = یک ستاد انتخاباتی :: ۱۳۸۴/۳/۱۶
:: بیمارستان گراش :: ۱۳۸۴/۳/٩
:: غروب ! :: ۱۳۸۴/۳/۶
:: می گویند ز غوره حلوا سازی ! :: ۱۳۸۴/٢/۳٠
:: چیزی که عوض داره گله نداره !‌ :: ۱۳۸۴/٢/۱۴
:: کمی انتخابات ! :: ۱۳۸۴/۱/۳٠
:: دل خوش سیری چند ! :: ۱۳۸۴/۱/۸
:: هیچی ! هیچی ! هیچی ! :: ۱۳۸۴/۱/۱
:: پیام های غیر بازرگانی !!! :: ۱۳۸۳/۱٢/٢٠
:: هپروت :: ۱۳۸۳/۱٢/۱۳
:: خب بازم از محرم و مجلس ما دیگه ! :: ۱۳۸۳/۱۱/۳٠
:: محرم داره میاد :: ۱۳۸۳/۱۱/۱٩
:: زبان نفهم :: ۱۳۸۳/۱۱/۱۵
:: نوشتن برای ... :: ۱۳۸۳/۱٠/٢٩
:: مسلمانان مرا وقتی ... :: ۱۳۸۳/۱٠/٢۱
:: یادش به خیر :: ۱۳۸۳/٩/٢۱
:: نامه یه گروه ضد انقلاب :: ۱۳۸۳/٩/۱۳
:: دلم تنگن !!! :: ۱۳۸۳/٩/٩
:: فیلتر کنید :: ۱۳۸۳/۸/۳٠
:: مخاطب :: ۱۳۸۳/۸/٢۴
:: مجله :: ۱۳۸۳/۸/٢٠
:: درد دارم ؟ :: ۱۳۸۳/۸/۱۵
:: قرار :: ۱۳۸۳/۸/۱٢
:: همون قبلیه :: ۱۳۸۳/۸/۵
:: گفت و گو :: ۱۳۸۳/۸/۳
:: من معترضم :: ۱۳۸۳/٧/٢۸
:: نقطه سر خط :: ۱۳۸۳/٧/۱۴
:: هویت . کفایت و کمی از اینور و اونور :: ۱۳۸۳/٧/۱
:: بیخیال موضوع :: ۱۳۸۳/۶/٢۳
:: چند تا چیز :: ۱۳۸۳/۶/۸
:: هاپولی :: ۱۳۸۳/۵/٢۳
:: چشم انداز ۲۰ ساله :: ۱۳۸۳/۵/۶
:: فیتبال :: ۱۳۸۳/۵/۴
:: لرزش :: ۱۳۸۳/۴/٢٩
:: بودن یا نبودن ؟ :: ۱۳۸۳/۴/٢۵
:: ۱۳۸۳/۴/۱٢ :: ۱۳۸۳/۴/۱٢
:: پیر شی جوون !!!!! :: ۱۳۸۳/۳/۱
:: صبر تا کی ؟؟؟!!! :: ۱۳۸۳/٢/٢٧
:: ۱۳۸۳/٢/٢٢ :: ۱۳۸۳/٢/٢٢
:: من یه بچه مذهبی‌ام :: ۱۳۸۳/٢/۱۴
:: خار چشمان آمریکایی‌ها در عراق ـ مقتدا صدر را بشناسید :: ۱۳۸۳/٢/۶
:: ۱۳۸۳/۱/۳۱ :: ۱۳۸۳/۱/۳۱
:: بازگشت به نسل سومی :: ۱۳۸۳/۱/٢۸
:: من تو من :: ۱۳۸۳/۱/۱٠
:: ۱۳۸۳/۱/۱ :: ۱۳۸۳/۱/۱
:: برا خودم نوشتم تو هم اگه خواستی بخون . اشکال نداره :: ۱۳۸٢/۱٢/٢۴
:: کلاه :: ۱۳۸٢/۱٢/۱۵
:: ۱۳۸٢/۱٢/۱٢ :: ۱۳۸٢/۱٢/۱٢
:: عجب صفایی داره محرم :: ۱۳۸٢/۱٢/٢
:: این دفعه مطلبم عنوان نداره :: ۱۳۸٢/۱۱/۳٠
:: مرخصی :: ۱۳۸٢/۱۱/٩
:: انتظار فرج از نیمه خرداد کشم :: ۱۳۸٢/۱۱/٢
:: از یه نسل صفرمی : سه روز گرسنگی و بعد ... :: ۱۳۸٢/۱٠/٢٠
:: از یه نسل دومی‌: باند اشرار - ملامتیون :: ۱۳۸٢/۱٠/۱٢
:: اولین قدم در زمینه سازی :: ۱۳۸٢/۱٠/۱٠
:: زلزله بم از زبان امدادگران :: ۱۳۸٢/۱٠/۸
:: مهدی می‌آید :: ۱۳۸٢/۱٠/۴
:: و تو چه میدانی که فقر چیست؟ :: ۱۳۸٢/٩/٢٢
:: عالم بستری شدن :: ۱۳۸٢/٩/۱٩
:: چند تا مطلب :: ۱۳۸٢/٩/۸
:: ۱۳۸٢/٩/۱ :: ۱۳۸٢/٩/۱
:: سعید و سهیل :: ۱۳۸٢/۸/٢٩
:: به نام عشق :: ۱۳۸٢/۸/٢٢
:: یه بار دیگه از نسل سوم :: ۱۳۸٢/۸/۱۶
:: چند مطلب :: ۱۳۸٢/۸/۱۴
:: ۱۳۸٢/۸/۱۱ :: ۱۳۸٢/۸/۱۱
:: ۱۳۸٢/۸/۸ :: ۱۳۸٢/۸/۸
:: ۱۳۸٢/۸/٧ :: ۱۳۸٢/۸/٧
:: ۱۳۸٢/۸/۴ :: ۱۳۸٢/۸/۴
:: کتاب و مملکت اسلامی :: ۱۳۸٢/٧/۱٧
:: به روز (آپدیت) :: ۱۳۸٢/٧/۱۳
:: چشمتون روز بد نبینه !!! :: ۱۳۸٢/٧/۱٠
:: فدائیان :: ۱۳۸٢/٧/۶
:: ۱۳۸٢/٧/۶ :: ۱۳۸٢/٧/۶
:: ۱۳۸٢/٧/۴ :: ۱۳۸٢/٧/۴
:: نیازمندی :: ۱۳۸٢/٧/٢
:: مصاحبه با یه نسل سومی :: ۱۳۸٢/٧/۱
:: ۱۳۸٢/۶/۳۱ :: ۱۳۸٢/۶/۳۱
:: کنکور :: ۱۳۸٢/۶/۳۱
:: عذر خواهی :: ۱۳۸٢/۶/۳٠
:: بقیه‌ی فقط (برای سید) :: ۱۳۸٢/۶/۳٠
:: جبهه رفتن یه نسل سومی :: ۱۳۸٢/۶/۳٠
:: خواهم آورد :: ۱۳۸٢/۶/٢۶
:: من مسلمانم :: ۱۳۸٢/۶/٢۵
:: ۱۳۸٢/۵/۳۱ :: ۱۳۸٢/۵/۳۱
:: بازگشت :: ۱۳۸٢/۵/۳٠
:: بازم میگم من یه نسل سومی‌ام :: ۱۳۸٢/۴/۱۳
:: تصادف :: ۱۳۸٢/۴/۳
:: سلام یادم رفت :: ۱۳۸٢/۴/٢
:: ۱۳۸٢/۴/۱ :: ۱۳۸٢/۴/۱

 

 

 

 

تاریخ

موضوع

شهریور 84

خدا حافظ

مرداد 84

ناشینانه ترین کار بازتاب

تیر 84

حس وبلاگ نویسی

قدرت خدا بیشتر است یا ...(توضیح در مورد نتیجه انتخابات و اعتراض کاندیدای رقیب)

نامه ای به جناب آقای مهدی کروبی

و اما دولت احمدی نژاد(روز قبل از انتخاب دور دوم)

خرداد 84

دعوا نکنید به همتون میرسه(توضیح در مورد اعتراض کروبی به نتیجه انتخابات)

آدم مهم ؟ (در آستانه روز انتخاب)

گزارش : انگیزه - امید - حرکت (از ستاد یکی از کاندیداها)

تبلیغات مدل معتادی(باز هم تبلیغات و معرفی شیوه تبلیغ به طرفداران یک کاندیدا)

هر رای = یک ستاد انتخاباتی (تبلیغ یک کاندیدا)

بیمارستان گراش(اوضاع بیمارستان و...)

غروب !

اردیبهشت 84

می گویند زغوره حلوا سازی( در آستانه انتخابات و آمدن و نیامدن کاندیداها)

چیزی که عوض داره گله نداره (رد این مطلب)

فروردین 84

کمی انتخابات(به ضمیمه قسمت دوم خاطره سفر مشهد )

دل خوش سیری چند ؟(به ضمیمه خاطره سفر مشهد)

هیچی هیچی هیچی !(از مشهد)

اسفند 83

پیام های غیر بازرگانی (تبلیغ یک مجله مفید)

حدیث نفس

بهمن 83

خب بازم از محرم و مجلس ما دیگه

محرم داره میاد

زبان نفهم (نقد انتقال فرهنگ از نسل دوم به سوم )

دی 83

نوشتن برای ...

 مسلمانان مرا وقتی ...

 آذر83

یادش به خیر(دوران نوجوانی)

نامه به یک گروه ضد انقلاب

 دلم تنگن (دلتنگی به زبان لامردی)

 آبان 83

فیلتر کنید (نقد برخی فیلتر کردنها)

مخاطب (بررسی مخاطب در وبلاگ)

مجله

درد دارم؟

قرار

همون قبلیه

گفت و گو

 مهر 83

 من معترضم (نقد سریالهای ماه رمضان)

نقطه سر خط (داد بر سر نسل سومیها)

هویت- کفایت و کمی از اینور و اونور

شهریور 83

بیخیال موضوع

چند تا چیز (نقد نمایشگاه کتاب)

مرداد 83

هاپولی(موشک شهاب 3)

چشم انداز 20 ساله

فیتبال (دیدن فوتبال پای ماهواره و در جمع ااخلاق ماهواره ای ها)

تیر83

لرزش (تاثیر یک جلسه)

بودن یا نبودن؟

باز هم نسل سوم (این بار از بدو خلقت)

خرداد 83

پیر شی جوون

اردیبهشت83

صبر تا کی ؟

قمپز در کردن الکی برای خدا

من یه بچه مذهبی ام

خار چشمان آمریکایی ها در عراق

فروردین 83

چند شهادت و 28 صفر(بی عنوان)

بازگشت یه نسل سومی

من و تو

سال نو مبارک

اسفند 82

برا خودم نوشتم تو هم اگه خواستی بخون اشکال نداره

کلاه

دیگه تو وبلاگ حال نمیده بنویسم

عجب صفایی داره محرم(خاطرات مجالس منزل در دهه محرم)

بهمن 82

این دفعه مطلبم عنوان نداره(دعوت )

مرخصی (سیر کلی نظام مثبت بوده )

انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

دی 82

 از یه نسل صفرمی : سه روز گرسنگی و بعد ... (خاطره یکی از علمای شیراز از دوران جوانی و درک غیب)

از یه نسل دومی : باند اشرار - ملامتیون(خاطره)

اولین قدم در زمینه سازی ظهور

زلزله بم از زبان امدادگران

مهدی می آید (کاری برای زمینه سازی ظهور)

آذر82

و ته چه میدانی که فقر چیسن ؟

عالم بستری شدن(خاطرات بیمارستان)

چند تا مطلب(فرصت فکر در قرن21)

گزارش جلسه سخنرانی سهیل کرمی و سعید ابوطالب بعد از آزادی از اسارت نیروهای اشغالگر عراق (همراه با عکس)

آبان 82

 

به نام عشق (خاطره تجربه لذت معنوی)

یه بار دیگه از نسل سوم

ااومدیم ثواب کنیم نسل دومیه کبابمون کرد

عملگی در مسجد

دلم گرفته

سرم شلوغه

امضای پروتکل الحاقی

مهر 82

کتاب و مملکت اسلامی

به روز آپدیت

چشمتون روز بد نبینه

فدائیان

پیرزن

نیازمندی

مصاحبه با یه نسل سومی

شهریور 82

کنکور

عذر خواهی

بقیه ی فقط (برای سید)

جبهه رفتن یه نسل سومی

خواهم آورد

مرداد 82

بازگشت

تیر82

بازم میگم من یه نسل سومی ام

تصادف

سلام یادم رفت

اولین سخن

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۴۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۱۰ شهریور ۸۴

    ناشیانه ترین کار بازتاب

    بسم الله الرحمن الرحیم

    میلاد حضرت زهرا «س» مبارک

     

    سایت خبری بازتاب تاریخ یکشنبه 2 مرداد 84 : اقدام مشکوک داخلی برای متهم کردن جمهوری اسلامی در پرونده تروریسم

    بنا بر گزارش خبر نگار بازتاب ، نشریه «پرتو سخن» وابسته به مؤسسه تحت مدیریت آیت‌الله مصباح یزدی، در دو شماره پیاپی خود اقدام به درج اطلاعیه رسمی برای تشکیل لشکرهای ویژه انجام عملیات‌های استشهادی در سراسر کشور کرده است.

     

    سایت خبری بی بی سی سه شنبه 5 مرداد 84 : فراخوان برای تشکیل لشکرهای انتحاری در ایرن

     

    قبل از هر چیز برای آنانی که از روند شکل گیری خبر اطلاع ندارند میگویم : یک اتفاق و رویداد بعد از شکل گیری توسط خبرنگار رسانه انتخاب می شود به رسانه برده شده از دروازه های مختلف میگذرد . به طرز دلخواه تنظیم میشود و بر تریبون رسانه که میتواند از صفحه مانیتور شما تا روزنامه و خبر تلوزیونی باشد نقش می بندد .

    نگاهی گذرا به روند گردش اخبار در جهان دید بازتری نسبت به غول ارتباطات به ما می دهد . مدلهای مختلفی از حرکت و جریان خبر در جهان وجود دارد از این مدلها می توان : مدل مرکز – پیرامون . مدل شمال- جنوب و مدل مثلثی را نام برد(خبر – یونس شکر خواه ص99) که یک نکته مشترک در همه آنها وجود دارد و آن حرکت خبر از کشورهای در حال توسعه به قدرتها و بازگشت آن به خود این کشورهاست .

    یعنی هر خبری را کشورهای غربی بخواهند تاثیر گذار خواهد بود مثلا خبر در ایران اتفاق می افتد این خبر توسط روزنامه ای نوشته می شود .بعد همین خبر را یکی از خبرگزاریهای بزرگ غربی منعکس می کند و به خود کشور در حال توسعه باز میگرداند آن وقت خبر تاثیر خاصی بر اوضاع آن کشور می گذارد .

    در این مسیر خبر سالم رد و بدل نمی شود چون که هر رسانه بسته به اهداف خودش با خبر بازی می کند و آن را می سازد .

    حال چه شد که بی بی سی خبر فوق را با آب و تاب و آن هم اینچنین منعکس کرد ؟

    هیچ ! سایت محترم بازتاب که کم کم داشت به ما امیدواری میداد ، میگفتیم حداقل یک بازتاب را داریم که حرف دلمان را بزند .ناشیانه یک خبر خام دست اول را به بی بی سی که همچین هم دلسوخته نظام نیست تحویل داد .

    به درست بودن یا درست نبودن کار نشریه پرتو سخن کاری نداریم .

    اگر به زمان درج خبر در سایت بازتاب و زمان درج آن در سایت بی بی سی توجه شود به راحتی فهمیده می شود که منبع بی بی سی بازتاب بوده است .

    بی بی سی چه نوشت ؟

    « نشریه پرتو سخن که این آگهی را در دو شماره پیاپی درج کرده، به یک موسسه مذهبی تعلق دارد که زیر نظر محمد تقی مصباح یزدی، یکی از تندروترین روحانیان محافظه کار ایران اداره می شود. او از پشتیبانان محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور جدید ایران نیز هست»

    بعد تحلیلی را ضمیمه خبر کرده و اینگونه نوشت: « اما فرانسیس هریسون، گزارشگر بی بی سی در تهران می گوید که این عهد و پیمان، در عمل تنها جنبه نمادین داشته و بسیار بعید است که عملا به انجام عملیات انتحاری گسیل شوند.پیش از این در سال جاری مراسمی برای بزرگداشت بمبگذاران زن فلسطینی برگزار شد که حین انجام عملیات انتحاری کشته شده اند، برگزار شد و یکی از دیوارنماهای بزرگ در مرکز تهران، هنوز تصویر یکی از این زنان را نشان می دهد که با وجود داشتن دو فرزند، کشته شدن را انتخاب کرد.»

    در ادامه تحلیل و تمسخر فوق می آید : "همسو با القاعده"

    بعد به تحلیل خبر درج شده در بازتاب و عکس العمل دست اندر کاران نشریه پرتو سخن می پردازد .

    به راستی هدف بازتاب به تمسخر گرفتن شهادت طلبی جوانان شیعه بود ؟

    آیا بازتاب می خواست نشریه پرتو سخن را متعلق به  آیت الله مصباح و ایشان را حامی احمدی نژاد و همه را تروریست معرفی کند ؟

    اما درج ناشیانه این خبر باعث شد لقمه چرب و نرمی به دست بی بی سی بدهد و این گونه خبر را به نفع خود تغییر داده و این در حالی است که به این خبر هم اکتفا نکرده و تحلیل های دیگر خود را نیز به این خبر ضمیمه  کند تا مبادا فرصت به این مناسبی از بین برود .

    حالا چه کسی می تواند همه ی این مخاطبان را پیدا کند و بگوید علمای بهترین تصمیم ها را میگرند . چه کسی این همه مخاطب را پیدا می کند و می گوید زمانی که  سنی ها در عراق با منفجر کردن اتومبیل به کشتن شیعیان پرداخته و احتمالا می پردازند . آیت الله سیستانی با در اختیار داشتن سپاه بدر و این همه شیعه در عراق نه تنها انتقام نگرفتند بلکه شعار وحدت سر دادند و ...

    آیا علمای شیعه به دنبال اعتدال نیستند ؟ چه کسی می خواهد آن همه مخاطب را پیدا کند و بگوید ما همیشه آماده ایم در مقابل حملات بیگانگان از همه چیز خود مایه بگذاریم و این تصمیم ها ، تصمیم به کشتن مردم بیگناه نیست .

    و اما  

    سوال :

    تیراژ نشریه سخن چند نسخه بود و مخاطب آن چه کسانی بودند  ؟

    سوال دوم :

    سایت بازتاب کننده را در روز چند نفر می بینند و این مخاطبان از چه قشری هستند  ؟

    سوال سوم :

    بنگاه خبری بی بی سی چند مخاطب دارد و مخاطب آن چه کسانی هستند ؟

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۵ مرداد ۸۴

    حس وبلاگ نویسی

    به نام خدا

    سلام

    خب فکر کنم گفته بودم این مطلب رو با عنوان آژیر قرمز برای پسرها میزنم.

    اما چی بگم که اصلا حسش نیست .

    میشه مثل مطلب قبل که جو گرفتمون و فکر کردیم واقعا میخوایم بزنیم تو خط روزنامه نگاری .رفتیم نشستیم تو کتابخونه شاهچراغ همونجایی که از یک کتابخونه با سالنی طولانی که به زور میشه آخرش رو دید من و دو نفر دیگه استفاده میکردیم .

    چی میگفتم ؟ . آره کلی آمار آراء شهرستانهای فارس رو زیر رو کردم و خلاصه آخرش شد مطلب قبل که از پیغاماش که اصلا ربطی به مطلب نداشت معلوم بود چه گلی به سر خودمون زدیم .

    حالا هم که میبینی جو گرفتتمون و اومدیم مینویسیم .تقصیر این رضا امیرخانیه .

    ببخشید با اجازه ما در کنار محیط ورد و تایپ . یه صفحه اینترنت هم باز کینم آخه حیفه حروم بشه .

    یه لحظه !

    حالا دیگه میتونم قیافه بگیرم که من نصف بیشتر محصولات رضا امیرخانی رو استفاده کردم(بلا نسبت مگه ... ؟ که محصولات داشته باشه ؟ زبونمو گاز بگیرم). آخه مد شده این روزا بین ما . مثل این آروی صفر 43 یا اون ارمیا که به امیرخانی رو  با اسم کوچیک صدا میزنه کلاس گذاشتن با کتابای رضا امیر خانی .

    ما نصف عمرمون به خوندن این کتابا رفت . حتی یادم نمیره روزای امتحان هر وقت اعصابم از امتحان خورد میشد و حال خوندن کتابای خودم رو نداشتم میرفتم خاطره یا رمان میخوندم . (بین خودمون بمونه ها )

    البته اصولا ما اهل خود سانسوری نیستیم . اما خب خدا هم گفته اعتراف نکن .ما هم میگیم چشم .

    مثل این که دیگه داره زیادیمون میشه .

    فقط اینو بگم که از همون اولش هم این کتابا ما رو اغفال کرد . یادم نمیره دبیرستانی بودم که حماسه یاسین آقای انجوی رو خوندم بعدها وقتی فهمیدم نویسنده اش همونه که منبر میره اغفال شدم و الان حال و روزم اینیه که می بینید . و الا خدا سر شاهده من یه پا داش مشدی ای بودم برای خودم . یه پا اگه نگیم زرنگ ولی رفیق زرنگ پارک ولیعصر شیراز بودم . (التبه به جز یه مورد که برای زور گیری به حقیر مراجعه شد و بعد از به دست نیامدن چیزی از جیبها انگشتر عقیقی که تازه از کهنه فروشا خریده بودم سگ خور گردید نا گفته نماند و جای شکرش باقی است اون روز تو جیب داخل کاپشنم 8هزار تومن پول ثبت نامم بود که اگه اون رفته بود خودم هم باید دنبالش میرفتم )

    ببخشید پول اینترنت رو هنوز حساب نکردم ولی خب داره حروم میشه اگه تموم بشه هم دیگه از این بیشتر نمی تونم اینترنت قسطی بخرم . پس فعلا تا همین جاش بسه .

    آخرش خواستم چی بگم ؟

    آهان:

    وبلاگ نویسی حس میخواد . به روز شدن با تاریخ خاص ممکن نیست .

    چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۶ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۲۵ تیر ۸۴

    قدرت خدا بیشتر است یا ... (این روزها از زاویه دیگر )

    به نام خدا

    سلام   

    البته خودم خیلی خوشم نمیاد فقط سیاسی حرف بزنم اما یه چیزایی هست که تاریخ مصرف داره و باید گفته بشه .

    اقبال مردم به احمدی نژاد از خیلی زوایا قابل بررسیه .

    بدون مقدمه و به صورت اجمالی

    چرا مردم به احمدی نژاد رای دادند؟ اگر بخوایم با برنامه های کاندیداها بررسی کنیم خب یه نتیجه ای به دست خواهد آمد . اما :‌

    رای به احمدی نژاد رای نه به ساختار نظام جمهوری اسلامی بود . نه .

    آخه این جمهوری اسلامی اون جمهوری اسلامی ای نبود که امام آورد . این جمهوری اسلامی اون آرمانهایی رو پیگیری نمی کرد که خیلی ها با آن آرمانها در ذهن به شهادت رسیدند .

    این جمهوری اسلامی اصلا اسلامی نبود حالا جمهوری بودنش جای بحث داره .

    در شیراز علاوه بر حمایت همه ی احزاب چپی و دولتی ها همچون استانداری و زیر مجموعه های آن و حمایت علما از وی در دور اول و همچنین حمایت تلویحی چند تن از علمای تراز اول شهر و سکوت بقیه آنها به جز آیت الله حدائق شیرازی که رسما از احمدی نژاد حمایت کرد همه ی نیروها و ابزارهای مادی ممکن در اختیار رقیب احمدی نژاد بود و اگر بخواهیم با دید تبلیغات غربی به قضیه نگاه کنیم یعنی : پول پول و پول (این مقاله رو حتما بخونید) و این پول و امکانات در اختیار رقیب بود .

    چه شد که مردم روی برگرداندند و نتیجه انتخابات شد : 336469 نفر یعنی 69/54 در صد آراء احمدی نژاد و 261108 نفر یعنی 44/42 درصد هاشمی .

    این که من به استان فارس می پردازم به خاطر اطلاعاتی هست که دارم و گرنه استانهای دیگه بیشتر از این حرفها رای برای احمدی نژاد به صندوق ریخته شد.

    در شهرستان لارستان علاوه بر دستگاههای دولتی و چپی ها عالم بزرگ این شهر آقای آیت الهی که از محبوبیت زیادی برخوردار بود از هاشمی حمایت کردند و این شد نتیجه انتخابات :

     52164 نفر یعنی 90/57 درصد احمدی نژاد و 35795 نفر یعنی 73/39 درصد آراء به صندوق هاشمی ریخته شد .

    اما در شهرستان لامرد که اشراف کامل دارم به خاطر جو و محیط بسته این شهرستان که باید گفت تصمیم حزب حاکم تصمیم مردم را تغییر میدهد و یکی از مسئولین گذشته شهر که گفته میشد قول وزارت گرفته است برای هاشمی تبلیغ میکرد و آراء زیادی که برای معین در دور اول جمع شده بود و حالا همه اش می توانست به صندوق هاشمی ریخته شود و حمایت های رسمی و غیر رسمی نماینده جناح راستی این شهرستان و حمایت تلویحی و بعضا رسمی امام جمعه و علمای شهرستان  صحنه را این طور نشان میداد که بی شک هاشمی بالاتر است .

    اما نتیجه چه شد ؟

    20424 نفر احمدی نژاد یعنی 71/54 درصد احمدی نژاد و 16213 نفر یعنی 43/43 در صد هاشمی .

    اگر بخواهیم بگوئیم احمدی نژاد در دور دوم چهره شناخته شده تری یافت کمی ساده لوحانه است چرا که همه ی مردم مثل من و شما پیگیر برنامه ها نیستند .

    شاید اگر این همه حمایت از هاشمی نبود اکنون نتیجه به گونه دیگری رقم میخورد . اما حمایتهای دستگاه ها و بزرگان که مردم به خاطر سیل مشکلات موجود دل خوشی از دستگاهها نداشتند یکی از دلایلی بود که هاشمی روی برگرداند .

    پاسخ به شبهات آقایان رقبا مانند هاشمی و دیگران

    جناب آقای معین در صحبتهایی که در جمع اعضای ستادهایشان داشته اند گفته در انتخابات تقلب شده و این گونه اظهار نظر کرده : در ساعات آخر انتخابات، معجزاتی رخ داد و صندوق‌هایی که رأی من و هاشمی بالا بود به یکباره دگرگون شد، نمونه آن در زادگاه من است.

    آقای هاشمی هم که در خطبه های نماز جمعه رسما اعلام کرد که : هر کس اعتراضی یه روند انتخابات داشته دیگر پیگیری نکند.

    این حرفها در ادامه صحبتهای کروبی که ظاهرا سخنان معین آن را رد کرده چون معین گفته آراء من و هاشمی بالاتر بوده ; نوعی تضعیف و حمله است به دولت احمدی نژاد .

    میخواهند بگویند که شما همچین هم مردمی نیستی با تقلب رفتی.

    در صورتی که باید این را گفت که اگر دستگاههای دولتی مانند وزارت کشور میتوانستند و اگر فاصله آراء احمدی نژاد و هاشمی اینقدر زیاد نبود حتما دستکاری صورت میگرفت.

    و این سوال را هم باید از این به اصطلاح بزرگان پرسید که :  که در صورتی که همه ی دولتی ها و ذی نفوذها از هاشمی حمایت کرده اند و اکثرا همین ها دست اندر کاران اجرای انتخابات بوه اند احمدی نژاد این همه نیرو از کجا آورده و نه یکی و نه دو تا هفت هشت میلیون رای به نفع خود تقلب کرده ؟

    حمله دیگر افت بازار بورس است که آن هم دستهایی پشت پرده دارد .

    چه شد که یک دفعه بعضی ها با رفقایشان که تا کنون با پولهای بیت المال به نون و نوایی رسیده بودند و اتفاقا سهام های قابل توجهی در بازار بورس داشتند به سرشان زد که بروند و در دبی سهامدار شوند ؟

    اینها همانهائی بودند که میگفتند پیگیری کردن روند اجرای انتخابات بر خلاف مصالح مملکت است چرا که میدانستند چیزی از این طریق عایدشان نمی شد .

    آیا فعال بودن بازار بورس باعث تقویت و گردش هر چه بهتر چرخهای صنعت ممللکت نمی شد که شما پولهایتان را برداشتید که حالا بازار افت کند و همه را از چشم احمدی نژاد ببینند ؟

    البته باید این را هم افزود که داماد جنتی بودن احمدی نژاد نتیجه نداد گروگانگیر بودنش هم توسط حجاریان نفی شد . تا ببینیم شلیک بعدی چه باشد ؟

    اما سوال ما این است :

    زور خدا بیشتر است یا شما ؟!

    اگه خدا بخواد مطلب بعدی در مورد اشتغال زنان در ایران خواهد بود . و شاید عنوانش : آژیر قرمز برای پسرها باشد .

    چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۷ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۱۴ تیر ۸۴

    نامه ای به جناب آقای مهدی کروبی

    به نام خدا

    سلام - من یک نسل سومی ام و شاید نوه شما به حساب بیایم.

    احترام خاصی برای شما قائلم . راستش را بخواهید اینقدر این روزها فحش وقضیلت شنیدم که نمیدانم چه بگویم - از آن قضیه اعتراض شما گرفته تا تخریبهایی که علیه احمدی نژاد صورت گرفت .

    راستش ما هم آدمیم از چند طرف حرف به گوشمان میرسد .

    از یک طرف نه شورای هماهنگی و نه دیگر احزاب راستی از احمدی نژاد حمایت نکردند .

    این خودش سوالی را در ذهنم تداعی میکند و آن این است که چه کسی میخواسته به نفع احمدی نژاد تقلب کند در صورتی که اکثر سران از قالیباف و لاریجانی و شما و دیگر دوم خردادی ها حمایت میکردند .

    مطلب دوم این که دیروز حرفهای آقای هاشمی را با اعضا ستاد های انتخاباتی اش مطالعه میکردم وی نیز به دنبال راه انداختن حزبی بود. انشاء الله من اشتباه میکنم اما نام حزب آقای هاشمی خودش فریادی است که باز هم میگویم امیدوارم برداشت من اشتباه باشد . حزب اعتدال و توسعه یعنی در دولت آینده اعتدال نخواهد بود و تندروی خواهد شد و آقای هاشمی در پی ایجاد اعتدالند .

    حال شما هم در صدد به راه انداختن حزب هستید .

    شما خودتان استادید اما معنای اصلی حزب یعنی تشکیل گروهی مردمی با اهدافی خاص بعد گسترش آن و بعد معرفی فرد به عنوان نماینده حزب .

    اما حزبهای ما فرمایشی است یعنی آقای هاشمی بلند میشود حزب میزند بعد نیرو جمع میکند درست عکس همه ی دنیا . حتی الگو گرفتن غربی هم به حساب نمی آید .

    خواستم این را عرض کنم خدمتتان که به راه انداختن حزب فرمایشی و چوب لای چرخ دولت نوپای احمدی نژاد کردن نه به نفع انقلاب است و نه جوانان و نه کشور و نه به هیچ وجه قابل توجیه .

    پدربزرگ گرامی خواهش میکنم اگر هم میخواهید حزب راه بیندازید گیر الکی ندهید همه ی ما میدانیم که دوم خردادیها هشت سال بر مسند بوده اند حالا که مردم فرد دیگری را نه از راست نه از چپ انتخاب کرده اند شما هم بزرگواری فرمائید و فقط سیاستهای خودتان را تبلیغ کنید و حزبتان برای جمع آوری نیرو برای انتخاباتهای بعدی باشد نه چوب بیخودی لای چرخ دولت کردن و ...

    من به عنوان یک مسلمان و یک ایرانی با فاصله دو نسل از شما در صورتی که ذره ای در پیشرفت مملکتم از این به بعد تعلل ایجاد شود و این تعلل از طریق سلایق مخالف دولت و برای به دست آوردن قدرت باشد به هیچ وجه از حق خویش نخواهم گذشت و اگر حقی بر من مترتب باشد سر پل صراط جلوی راه عاملان آن را خواهم گرفت و شکایت خود را به درگاه احدیت ارائه می نمایم .

    به امید سر بلندی ایران زمین .

    انشاء الله دولت احمدی نژاد زمینه ساز دولت مهدی(ع) باشد .

    حقیر سراپا تقصیر :

    یه نسل سومی 

    -----------------------

    تصمیم به نوشتن نامه فوق رو با دیدن این دو لینک گرفت . ۱- حزب هاشمی و ۲- حزب کروبی

    و اما جاهای دیگر را هم ببنید و بفهمید که سیاست بازی ایست که اگر اسلام از آن حذف شود میشود کفر. در هر لباسی نمی خواهد باشد

    ابطحی! که با وجود این که هیچ حمایتی حتی در دوم از احمدی نژاد  از طرف جناح راست صورت نگرفت حال بوقش را به راه انداخته که آری حاکمیت یک دست شده و (تحقیر و کوچک کردن مسائل حقوق بشر، توسعۀ سیاسی، آزادی های جوانان و به خصوص سیاست خارجی هم پاک کردن صورت مسأله ای از روی ورقه است و ...) لینک مطلب

    و اما این هم شلیک یک توپ به سمت دولت احمدی نژاد (مصادره زود هنگام احمدی نژاد توسط جناح راست ) خدا وکیلی اگر در انتخابات حمایت میکردند زور نداشت .

    این لینک هم ببینید بد نیست : ضرورت کشف یک راز سر به مهر

    حالا آدم میفهمه چقدر کار احمدی نژاد سخت شده

    چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۶ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۶ تیر ۸۴

    و اما دولت احمدی نژاد

    به نام خدا

    سلام  . همه چیز مهیای دولت احمدی نژاد است .دلها آماده خیلی ها می خواهند فردا روزه بگیرند به قول استاد حال و هوای ۵۷ در میان جوانان و نسل سومیها وجود دارد اما ... ادامه اش را از زبان خودش بخوانید

    هر وقت حرف زده ما به فکر فرو رفتیم . آخه با چند کلمه یه ضد حال شدید میزنه و میره دنبال کارش. امروز هادی از فعالان ستاد احمدی نژاد در شیراز  وقتی نامه سید رو خونده بود دور خودش میچرخید . چون داشتن یه بیانیه تنظیم میکردن من نتونستم همو موقع بخونمش اما الان دارم به این فکر میکنم که بعد از انتخاب احمدی نژاد چه میشود ؟

    راسش برای من حالتهای مختلف متصور نیست چون دارم خودم و بچه های اطراف خودم رو بررسی میکنم .

    چند چیز :

    مطمئنا مذهبی ها اعتماد به نفسشان از حد طبیعی بالاتر میزند و میخواهند وارد عرصه های اجتماعی شوند .

    نه این که نبوده اند اما کنار بودن آنها انکار ناپذیر است . اما این مذهبی ها چند مدل اند برخی که حذب باد و با وزش اینطرف و انطرف میروند با همه میسازند و همواره منافع خودشان مد نظرشان است .

    برخی متعصب اند و تحمل آراء مخالف برایشان سخت است .

    برخی منطقی و دارای انعطاف بیشتر و می توانند با خیلی ها ارتباط برقرار کنند و شاید مدلهای دیگری هم باشد . که اصلا این انقسام مدلهای مختلف نه کارشناسی شده است و نه سودی به حال نوشته ما دارد .

    کار احمدی نژاد بدون شک حداقل در اوایل سخت خواهد بود چون بدون شک بعضی ها خودشان را جل میکنند که اصلا شایسته نیستند و این خودش از انتقاداتی است که ما به دولت دیگران میکنیم .

    پس :‌

    خواهر و برادر نسل سومی من :

    اینجا ماموریت من و تو شروع میشود که چشمانمان را باز کنیم و دست به دست هم دهیم و در به راه انداختن دولت احمدی نژاد را یاری دهیم .

    حملات از اطراف کم نخواهد بود یادتان نرود که کورکورانه دفاع نکنید اگر مشکلی در سیستم کاری بخشی از دولت احمدی نژاد بود بپذیریم و سعی کنیم مشکل را به بالاتر گوشزد کنیم . به مردم بفهمانیم که شما بهترین ناظر هستید .

    هزاز مسئله دیگر هم هست که نه فرصت است و حس وحال حرف زدن و نه تجربه و پختگی لازم .

    این ها گذری بود فی البداهه طبیعتا پخته نخواهد بود .

    پس دوباره بگویم :‌ دولت احمدی نژاد را مردم بر سر کار آورده اند باید به مردم گفت پشتش را خالی نکنند .

    چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۸ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۲ تیر ۸۴

    دعوا نکنید به همتون میرسه !

     بسم الله الرحمن الرحیم

    ایام فاطمیه اول شهادت حضرت زهرا (س)‌ را به تمام شیعیان خصوصا امام زمان (عج)‌ تسلیت میگویم .

    و اما :

    ...کروبی با اشاره به آراء خود در این دوره از انتخابات اظهار داشت برای من سوال انگیز است که چگونه ظرف مدت یک ساعت ناگهان آراء کاندیدای دیگری بیش از من شد و از رهبری می خواهم هیاتی را برای رسیدگی به این امر مامور کند تا حق مردم ضایع نشود.

    این قسمتی از متن نامه جناب آقای کروبی فعال سیاسی مملکت اسلامی است .

    من اصلا دوست نداشتم خیلی سیاسی بازی در بیاورم اما :

    تا ساعت ۲ بعد از ظهر روز شنبه ۲۸ خرداد وزارت محترم کشور از تعجب و حیرت آراء بالای احمدی نژاد از دادن نتیجه همه ی صندوق ها خودداری میکرد و این در صورتی بود که سایتهای اینترنتی که به منابع بیشتری دسترسی داشتند نتیجه ساعت به ساعت و صندوق به صندوق را اعلام میکردند .

    خب مردم هم که همه مثل ما اینترنتی نیستند طبیعتا دل به همان تلویزیون و رادیو و خلاصه صدا و سیما خوش کرده بودند و همان آمار وزارت کشور را که برای سه گیری هر چند دقیقه یکبار صد هزار نفر به آن اضافه میکرد .

    شاید بتوان دلایلش را اینها نامید :

    ۱- وزارت کشور امیدوار بود با جمع همه ی صندوق ها دوباره آراء آقای کروبی بالا بیاید .

    ۲- این هم خودش طرفندی بود برای ضربه زدن البته به قول بعضیها کمی ناشیانه بود . حال چه ضربه ای و چگونه ؟ همان گونه که در متن نامه آقای کروبی می خوانید : برای من سوال انگیز است که چگونه ظرف مدت یک ساعت ناگهان آراء کاندیدای دیگری بیش از من شد ؟

    آری قرار بود سوال برانگیز شود . چون تا ساعت ۲ آمار صندوق های کهکیلویه بویر احمد و فارس و بقیه استانهای محروم که به امید ۵۰ هزار تومن به آقای کروبی رای داده بودند خوانده میشد .

    ولی به قول آقای کروبی همان یک ساعت اراء اصفهان و قم و تهران و بوشهر شمرده شد و اول بودن احمدی نژاد در این استانها همه را مبهوت کرد .

    هم تبلیغات چی های قالیباف هم آزادی طلبان معین هم هنرمندان و ورزشکاران حامی مهر علیزاده هم شیخ (به قول کروبی : همانان که ردای ریاست جمهوری را بر تن خود میدیدند) .

    و اما دعوا بر سر مسند و پست ادامه خواهد داشت . و این اولین بارشان نخواهد بود .

    سوال اینجاست چرا جناب آقای کروبی حق را نمی پذیرد ؟ چرا خودش را ضایع می کند .

    یادش  به خیر بچه که بودیم در بازیهای کودکانه اصطلاحی داشتیم به نام جر زدن با کسر جیم . جر زدن یعنی اعتراض بیخودی به نتیجه بازی یا اعتراض بیجا در حین بازی .

    به قولی : سیاست یعنی دروغ

    آیا سیاست اسلامی هم یعنی دروغ؟

    و یا :

    اسلام به ذات خود ندارد عیبی

    ... از مسلمانی ماست

     

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۳۰ خرداد ۸۴

    آدم مهم ؟

    بسم الله

    سلام

    آدم مهم؟ 

    به آدمهای تاثیر گذار میگن مهم .

    حالا به نظر شما رئیس جمهور مهمه ؟‌

    نصف شب عجب حالی میده بشینی و تا صبح تایپ کنی از چند روز دیگه بگی همونی که مثل باد خواهد رسید و فرداست که هر کسی رئیس جمهور شده باشه مهم نیست مهم اینه که دوباره روز از نو روزی از نو .

    روز از نو روز از نو؟ روز مره گی ؟ یکنواختی ؟ نکنه رئیس جمهور بتونه اینو هم عوض کنه ؟

    اراده ؟ عزم ؟‌ امید ؟ انگیزه ؟‌ قدرت ؟‌ دقت ؟ وحدت ؟‌ صلابت ؟‌ خودباوری ؟ تاثیر گذاری بر دیگر جوامع ؟

    یعنی رئیس جمهور میتونه رو اینها هم تاثیر بذاره ؟‌ یعنی رئیس جمهور تو حوزه های وجودی فرد هم وارد میشه ؟ این حرف که اگه زمینه و امکان باروری انسان فراهم باشه انسان به کمال میرسه آیا درسته ؟

    اصلا رئیس جمهور مهمه ؟ شاید هم مهم رئیس جمهور باشه .

    خب اگه رئیس جمهور بتونه در وجود نفرات نفوذ کنه حتما مهمه دیگه . شاید خودش نتونه اما زمینه های موجود رو که تغییر میده . یکی فساد و ابتذال رو ترویج میکنه . یکی تقدس الکی و یکی مصرف گرائی .

    یعنی میشه باور کرد یکی خودباوری رو ترویج کنه ؟

    اصلا نکنه من هم مهم باشم ؟‌

    نه . من مهم نیستم . تو مهمی . اون مهمه . همه مهمیم .

    چرا ؟‌

    برای این که رای من و تو می شود :‌ ما .و اراده من و تو آینده مان را رقم میزند .

    چه بسا کمال من و تو در انتخاب درست مقدر شده باشد .

    پس انتخاب تو مهم است . تو مهمی و الان تو از رئیس جمهور هم مهم تری چون میخواهی او را انتخاب کنی . یعنی تو میخواهی یک آدم مهم را انتخاب کنی .

    و انتخاب تو اراده توست که میتواند بر عالم کنونی تاثیر بگذارد.

    یادت باشد که : می شود

    یادت باشد :‌که میتوانی

    و اگر این را باور کنی آنوقت دیگر نمگوئی من به فلانی رای میدهم ولی بسانی رای می آورد . چون رای تو سرنوشت ساز است نه چیز دیگر .

    چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۲۴ خرداد ۸۴

    گزارش: انگیزه - امید - حرکت و ...

    به نام خدا
    سلام
    خب با مصاحبه ای که آقای حداد عادل در بم انجام دادند دیگه مثل این که حجت به صورت قطعی تمام شد پس خواهشمند است هر کس کاندیدای مورد نظر خود را تبلیغ نماید .
    ستادهای استان فارس احمدی نژاد روز به روز فعال تر می شوند . به طوری که تقریبا در همه ی شهرستانها به تبلیغ این کاندیدا میپردازند و بیشتر هم به صورت چهره به چهره .

    انگیزه و (من اولین نفر نبودم)
    روز اولی که رفتم تو ستاد به چند تا از بچه هایی که جاهای مختلف باهاشون آشنا شده بودم برخوردم . یکی فروشنده محصولات فرهنگی که خیلی بچه باحالی بود دوم یه تصویر بردار صدا و سیما که واقعا بچه ی باحالی بود . یه طلبه که خیلی از دیدنش خوشحال بودم همونی بود که خیلی شرکت در مباحث سیاسی براش مهم بود و محال بود به استاد سیاسی گیر نده با این که خیلی از بچه ها کلاس سیاسی براشون کسل کننده بود و ازش فرار میکردند .
    اینها همه اش انگیزه بیشتری بهم داد و دیدم مثل این که ما دیرتر از بقیه دوزاریمون افتاده .
     
    انقلابی دیگر
    و اما بعدش در ستاد افرادی رو می دیدم که با شوق میان و درخواست تراکت میکنن . همش داوطلبانه شاید این روزها باور نکردنی نباشه ولی خب برای من یه امر عادی بود مثلا مغازه دار جوونی که میگفت من 12 هزار تومن میدم برای رایت سی دی یا طلبه ای که اومده بود به اصرار درخواست تراکت های بیشتری برای بردن به شهرستان فسا رو داشت .
     
    دانش جو یان عاشق
    از همه جالبتر دانش جویان که برای خودشون ستاد مستقلی راه اندازی کرده و خیلی فعال در شهر و دانشگاه ها کار میکنن .
     
    وحدت
    و جلسه شنبه شب کانون رهپویان وصال بود که قبل از مجلس گعده ای با رفقا داشتیم . من که اصلا قصد نداشتم تو اون جمع تبلیغ کنم دیدم بابا اینا خودشون یه پا این کاره ان .
     
    اعجاز
    یا برادر بزرگم که هیچ وقت از فحش دادن به اول و آخر نظام جلوی من دریغ نمی کرد ولی با دیدن یه فیلم از شهدای فتح خرمشهر از شبکه 3 الان داره دوستاشو که هیچ کدون نمیخوان رای بدن متقاعد میکنه که به احمدی نژاد رای بدن .
     
    حمایت
    شاید گزارش وار رفتم اما یه چیزی از قلم نیفته و اونم اومدن فرزند آیت الله مصباح و آیت اله تهرانی به شیراز در حمایت از آقای احمدی نژاد .
     
    زنده شدن ارزشها
    و این هم از قلم نیفته که پیگیر طرحی بودم برای تبلیغات آقای احمدی نژاد و میدیدم بعضیا به طبقه بالای ستاد میرن و میگن دکتر مسئول ستاد اونجاست . من هم گفتم حتما همه ی دفتر دستک ها و کلاس کاری رو اونجا گذاشتن اما وقتی برای توضیح طرح رفتم دیدم یه موکت شاید برای ریا باشه ولی جایی برای ریا هست که محل رفت و آمد باشه در صورتی که تقریبا هیچ کس به اینجا رفت و آمد نداشت . دوست دارم تکرار کنم‌ :‌ فقط یه موکت کف پهن بود و یه کولر آبی از تو بالکن روشن بود دیگه هیچی هیچ هیچ دکتر و استاد دانشگاه آیا شان مادی اش بیش از این نیست ؟؟؟‌ . ولی اینجا که عقل معاش کار نمیکنه :‌ مومن در هیچ چارچوبی نمیگنجد (البته به قول رضا امیرخانی)
  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲۲ خرداد ۸۴

    تبلیغات مدل معتادی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    قبل از شروع: 

    رفته بودیم اردو . فکر می کنم حدود یک ماه و نیم پیش . یه جای تفریحی تو سپیدان فارس .زمینی اونجا بود برای بسکتبال که با چند تا از بچه ها شروع کردیم داخلش فوتبال بازی . کنار این زمین یه رودخونه جاری بود که از داخل اون محوطه که با دیوار محصور شده بود رد میشد . روی دیوار همانجاهایی که آب میخواست وارد و خارج بشه برای رود جا باز کرده بودند و آب از زیر درزی بزرگ که اگه آدم خم میشد می تونست از زیرش رد بشه- آن هم به راحتی- جاری بود . وسط بازی توپ افتاد تو آب و رفت یه قسمتی گیر کرد بچه ها با چوب زدن پشت توپ و همراه جریان آب حرکت کرد و رفت . رفت و رفت . همه داشتن نگاه میکردن . من دویدم کنار اون دیوار و سعی کردم از زیر اون درز رد بشم که چشمم به توپ افتاد توپ داشت مسیر خودش رو میرفت زیبا بود من همچنان داشتم با نگاه کردن این صحنه حال میکردم و به این خیال بودم که حالا یکی از اونطرف دیوار میاد توپ رو برمیداره اما صدای بچه ها منو به خودم آورد: فلانی توپ چی شد؟

    حالا ندو کی بدو ! رسیدم به توپ رسیده بود سر یه دوراهی اگه نمیگرفتمش جریان میبردش مجبور شدم پریدم تو آب تا زانو پام رفت تو آب و شلوارم خیس شد . 

    همون موقع زد به کلم . دیدم با تعلل کردن و منتظر دیگران نشستن فقط کار خودم بیشتر شد و به زحمت بیشتری افتادم . 

    اینه که الان حتما میخوام تبلیغ کنم این دفعه دیگه کارم زیاد نمیشه حالم گرفته میشه بحث سر ۴ سال حرکت مملکته . 

    بعد از شروع‌:

    خب بگذریم بریم سر تبلیغات مدل معتادی   

    قابل توجه حامیان احمدی نژاد :

    عباسی شیخ جوانی که در دانشگاهها صحبت میکنه یه دفعه اومد مدرسه ما . میگفت اولین باریه که دارم برای شما (هم نوع یا جنس یا هر چیزی که اسمش رو بذارین)+ ها صحبت میکنم میگفت تو هر چی سفر داشته هیچ تبلیغی رو بهتر از مدل معتادی ندیده .

    این مدل یعنی Face to Face  (چهره به چهره) یعنی این که من به رفیقم میگم و آروم آروم میارمش تو راه و معتادش میکنم . و اون یکی دیگه رو میاره و به همین منوال به یاران خمار ما افزوده میشه .

    حالا اونایی که میخوان تبلیغ کنن :

    این که میگم یک نفر = یک ستاد انتخاباتی  برای همینه چون هر نفر یه نفر دیگه رو که بیاره و اون نفر خونواده و اطرفیانش رو تحت تاثیر بذاره میشه همه ی ایران پس :‌

    ما می توانیم

    از این که زود زود به روز میکنم ببخشید مطلب زیاده و فرصت کم .

    چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۱۸ خرداد ۸۴
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب