۴۷ مطلب با موضوع «تامل» ثبت شده است

چسبیدن ذکر

بسم الله

ذکر را روی هوا که نمی شود گفت، ذکر باید به جان بچسبد.

وقتی آمادگی ذکر نباشد نه تنها نمی چسبد بلکه حرام می شود.

پس باید اول آمادگی ذکر ایجاد شود.

لازمه ی ذکر ایمان است، ایمان به غیب؛ واقعی نه توهمی.

ایمان باید بوجود آید و تقویت شود، انسان باید به واقع موحد باشد.

و یکی از راههای تقویت ایمان نماز اول وقت است.

  • ۳ | ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۲۴ بهمن ۹۳

    انتهای فتنه88 کجاست؟

    بسم الله الرحمن الرحیم 

    غرب پس از فراز و نشیبهای فراوانی که در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران داشته هر روز به ترفند جدید دست میزند تا یا این انقلاب را از پای درآورد یا آن را استحاله کند.

    پس از کودتا و جنگ 8 ساله و اثبات این مطلب که گزینه نظامی نه تنها موثر نیست بلکه موجب اتحاد و همدلی مردم ایران شده و حتی صدای ایران را با قدرت بیشتری به آن طرف مرزهایش پرتاب میکند ، غرب به انقلاب از چند جهت نگاه کرده و به مقابله پرداخت.

    اولین گام برای مقابله با انقلاب اسلامی که روز به روز دامنه ی فعالیتهایش بیشتر شده و صدای خود را به مردم جهان می رساند خنثی کردن آن بود.

    خنثی سازی انقلاب اسلامی با تولید نیروهای انقلابی سلفی و بنیادگرای سنی و پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم آنان صورت گرفت. صدای سلفیهای تکفیری و حتی غیر تکفیری این قدر بلند بود که صدای انقلاب در آن گم شود و به دنیا اینگونه القاء کرد که هر حرکت انقلابی منتسب به اسلام از این جنس است. شما اگر با یک شهروند غربی سخن بگویید او از اسلام به هیچ وجه تصویر انقلاب اسلامی ایران را در ذهن ندارد.

    پس از خنثی سازی باید فکری اساسی برای این انقلاب میشد و مدل های مختلفی برای کله پا کردن آن طراحی شده است. اینطور که از نشانه ها برمی آید یکی از مدلها حرکتی بود که در جریان فتنه 88 صورت گرفت.

    غرب از فرصتی که احمدی نژاد با ایجاد حس خطر از دست رفتن قدرت در گروههای سیاسی درون نظام جمهوری اسلامی ایران درست کرده بود به بهترین نحو استفاده کرد.

    جناح های مختلف سیاسی که احمدی نژاد پا روی دمشان گذاشته بود و همه یکپارچه بر علیه و راست و دروغ می بافتند از وی یک قول درست کرد و مردم که بازیچه ی دست این قدرت طلبان سیاسی شده بودند دچار توهمی شدند که ای واااای همه چیزمان از دست رفت ، محروم شدیم ، بدبخت شدیم.

    طرفه آنکه همین معترضی پس از رسیدن به قدرت هیچ گلی به سر ملت نزدند و نخواهند زد.

    اما بنزینی که جناحهای نفهم سیاسی که حتی خیلی از آنها خود را اصولگرا میدانند بر فضا ریخته بودند با یک جرقه در سال 88 آتش گرفت ، دامنه ی این بنزین آن قدر نبود که بتواند موجب انفجار شود. اما حرکتی را آغاز کرد که این حرکت همه ی امید غرب برای یکسره کردن کار نظامی است که از انقلاب پدیده آمده است.

    از نگاه غربی ها فرقی بین حسن روحانی و ظریف و هاشمی و خامنه ای نیست، اینها همه وابستگان همان انقلابند و اگر روزی بتواند این نظام را کله پا کند فقط کسانی را نگه خواهد داشت که صداقتشان در نوکری اثبات شده باشد و بقیه را از دم سر می برد. چه واقعی و چه سیاسی!

    این که موسوی و کروبی به حصر بیفتند یک تفاوت مبنایی با حصر آقای منتظری دارد، تفاوت آن حرکتی است که با حصر این افراد آغاز شده است.

    مدلی که غرب در این جا طراحی کرده است مدل خود انقلاب اسلامی است. غرب امید دارد که مثل حرکت انقلاب که از سال 42 با برخورد نظام شاهنشاهی ایران با خمینی کبیر آغاز شد، براندازی جمهوری اسلامی از 88 آغاز شود.

    اتفاقا بر خلاف این که ما تصور کنیم غرب به دنبال کله پا کردن یکباره است، خیر! غرب چاره ای برای مقابله با قدرت منطقه ای که روز به روز بر قدرتش افزوده میشود ندارد.

    آمریکا و غرب بارها به کمک همین قدرت منطقه ای خودش را از منجلاب های منطقه بیرون کشیده و خواهد کشید و حتی سعی در ارتباط گیری با آن خواهد داشت.

    اما سوال مهمتری که ذهنم به آن مشغول شده است این است که آیا این حرکت که از فتنه 88 آغاز شده است منتج خواهد بود؟

    کدها و مطالبی در این خصوص در ذهن دارم که هنوز به جمع بندی نرسیده است. اما حاضرم در این خصوص به بحث و محاجه بنشینم.

    این که امام زمان(عج) نگهدار انقلاب است درست، اما ایشان هیچ تضمینی برای کم کاری و خیانت خود ما نداده اند، اگر ما ثابت می کردیم که قادر به نگه داشتن این انقلاب هستیم، که ظهور شکل می گرفت.

    بهتر است ساده انگاری را کنار گذشته و از خواب زمستانی بیدار شویم. رفاه طلبی و کنج آسایش را کنار گذاشته و به درون مردم برگردیم.

    و گرنه همه چیزمان بر باد خواهد رفت و گمان نکنم شیطان پس از این تجربه غنی دیگر حالا حالاها به ما مجال سربلند کردن بدهد.

    «... بیا به آفتابی نهج‌البلاغه برگردیم

    چرا نهج‌البلاغه را جدی نمی‌گیریم؟

    مولا ویلا نداشت

    معاویه کاخ سبز داشت

    پیامبر به شکمش سنگ می‌بست

    امام سیب‌زمینی می‌خورد

    البته به شما توهین نشود

    بعضی برای جنگ شعار می‌دهند

    و خودشان از جاده شمال به جبهه می‌روند...» [مولا ویلا نداشت/ علیرضا قزوه/ زمستان 66]


  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۲۶ دی ۹۳

    چند مطلب بیمارستانی

    بسم الله
    این گوگل keep هم چیز جالبی است ، برای ما که میخواهیم هم آهنگی ای بین نوشته های داخل لپتاب و موبایلمان باشد.
    این مطالب بیمارستانی است. یک شب در راهرو بیمارستان نمازی باید گوش به زنگ تلفن بابا می شدم تا هر وقت دست به آب داشت با تک زنگ اش بپرم توی اتاق و همراهش برایش وسایل محیا کنم. از سر بیکاری اینها را نوشتم.

    مترونیدازول
    پرسنل خدوم بیمارستان هر بار وقت بستری میپرسند : به دارویی ، چیزی حساسیت نداره؟
    ومن آشفته فریاد برمی آورم که: چرا!
    به این چی چی دینازول ، هربار هم میگویم هربار هم میزنید هر بار هم استفراق و کلی مصیبت.
    نگاهی می اندازد و در قسمتی از فرمش نام دارو را می نویسد.
    امشب اما میروم بالای سر پدر و باز پلاستیک خالی میترونیدازول را بالای پایه ی سرم میبینم!
    باز به سرپرستار میگویم مگرقرتر نبود میترونیدازول نزنید ، نگاهی به فرم داروهای پدر می اندازد و میگوید اینجا همین را نوشته اند ما هم زدیم.
    و دوباره یادداشت می کند و من باز در اندیشه ام که آیا باز هم آن پلاستیک کوچک آنتی بیوتیک را بالای پایه ی سرم پدرم خواهم دید؟!!!

    سرطان
    جوان 28 ساله ای که سرطان روده گرفته و بعد از یکسال هم مثانه اش را...
    نه بگذار از اینجا شروع کنم ، بهتر است به گمانم!
    پدرم یعنی پیرمرد ، 62 ساله ای ...
    جان؟ 62 پیر نیست؟ حالا هر چه ، اصلا تو بگو مرد 62 ساله ای که سرطان روده بزرگ گرفته بوده و غده اش همراه تکه ای از روده طی دو عمل در آورده اند ، امروز آمده کیسه اش را بردارد.
    کیسه ، از قسمت کلوستومی ، یعنی روده ای مصنوعی که عمل استخراج مدفوع را بعد از عمل روده برای برخی موقتا و برای برخی دیگر داءما برعهده دارد.
    عمل قبلی اش بهمن 92 بود و الان یعنی 20 فروردین 93 آمده است کلوستومی را بردارد و زندگی اش مثل بقیه ی آدمها بدون حمل یک کیسه شود.
    پدر بعد از شستن دست و صورتش در سردیس بهداشتی بخش رو به آسمان میکند و می گوید: ما را بگو به خدا گله داشتیم ، این جوان هم روده اش راعمل کرده اند و هم مثانه اش را برداشته اند ، آدم چه بگوید؟
    من سرم پدر در دست خنده ام می گیرد و در خیالم می گذرد که آن جوان دو کیسه حمل می کند اما در چهره اش اخم ندیدم و از او آه نشنیدم.
    دفتر یادداشت موبایل هم بیشتر از هزار کاراکتر جواب نمیدهد این را  کجای دلم بگذارم؟

    بدشانسی؟!!!
    نامش را چه میخواهی بگذاری؟
    باپزشکها مشورت کنی ، چند نمونه هم ببینی به این نتیجه برسی که معده ات را کوچک کنی ، بعد از عمل بفهمی غذاها به جای معده داخل شکمت پخش می شود!
    چرا؟ چون دو تا منگنه آخری که معده را با آن دوخته اند خوب نگرفته.
    بعد از 20 روز داخل بیمارستان سه بار هم عمل جراحی سنگین و آی سی یو و شستشو و... حال خدا را شکر می کند که  به خیر گذشته و...
    غذای میکس شده ی مقوی را فعلا از یک لوله مستقیما به معده می فرستند تا در صورت اطمینان از عدم نشتی ، کم کم از دهان هم غذا بخورد.
    باز خدا خیر بدهد به پزشک متعهدش که به خاطر او تعطیلاتش را نیمه کاره رها میکند و میزسد به داد این مریض بدشانس
    شاید هم به سرعت برمیگردد تا خرابکاری اش را درست کند.
    یادم می افتد به مرحوم پسر عموی پدرم که بعد از چند روز می فهمند دکتر روده اش را نبسته و مدفوع ها همه داخل شکم پخش می شود و عفونت همانا و سرکشیدن ریق رحمت همانا...
  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۹ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۳

    آقای دکتر ایمانیه! گمانم تا حالا مریض سرطانی نداشته اید

    گرفتاری بیماران سرطانی به خاطر یک اتاق!
    آقای دکتر ایمانیه! گمانم تا حالا مریض سرطانی نداشته اید

    از هر کدام از شهرهای استانهای فارس ، بوشهر ، کهکیلویه بویر احمد ، خوزستان و یا هرمزگان که راه افتاده باشی چندین ساعت در راه بوده ای و سختی مسیر را به جان خریده ای و صبح علی الطلوع بیمارت را آورده ای طبقه ی سوم درمانگاه امام رضا(ع) تا پزشک شیمی درمانی اش او را معاینه کند.
    اما مسئله به همین سادگی ها هم نیست ، اول باید بروی نزد منشی و کاغذ نوبت ات را بدهی مهر کند و بروی بایستی ته صف حسابداری ، از حدود ساعت 7 که منشی بیاید حداقل 7ونیم موفق می شوی کار حسابداری ات را انجام دهی و منتظر بنشینی تا نوبت ات شود.
    اینجا هیچ مریضی اورژانسی پذیرفته نیست و باید بنشیند در انتظار ، اگر بخت با تو یار باشد یعنی در بهترین حالت و ساعت 8 که دکتر می آید نوبت ات شود ، پزشک بعد از معاینه نسخه ی داروهای شیمی درمانی را نوشته و 8 و نیم ، نسخه را به داروخانه داده ای و نشسته ای تا صدایت کنند.
    تا همین جایش از اولین شیفت شیمی درمانی بیمارستان نمازی جامانده ای و حداقل تا 4 ساعت دیگر حتی اگر داروهایت را هم گرفته باشی باید منتظر ترخیص بیماران شیفت اول باشی.
    شیفت دوم هم حدود 12و نیم یا یک ظهر (این شیفت که میگویم عنوانی است از خودم و گرنه بیمارستان همچین عبارتی ندارد ، مریضهایی که از صبح زود کار تزریق داروهای شیمی درمانیشان شروع شده به طور متوسط 4 ساعت کارشان طول می کشد) یعنی بعد از آن بیماران صبح کم کم می روند و منتظرین پشت در بخش جایشان را میگیرند. پس باید حداقل تا ساعت 12 خودت را برسانی به بخش شیمی درمانی بیمارستان نمازی.
    حال اگر ساعت 8 موفق به زیارت پزشک نشده باشی و کارت در درمانگاه تا ساعت 11 به طول انجامد که دیگر واویلا ، واویلا.
    در همین فکرها و مسیر برگشت و این که امروز تا کی گرفتار دارو گرفتن خواهی بود هستی که از بلندگوی داروخانه فامیلی مریضت را می شنوی و از گیشه دار کاغذ پرینت شده ای را میگیری با این خطاب که برو چهارراه گمرک تایید دارو.
    تا همین چند وقت پیش این طور نبود این چهارراه گمرک صیغه ی جدیدی است. یعنی از فلکه ی نمازی باید بروی چهارراه گمرک یک مهر بزنند روی صفحه ی دفترچه ات و برگردی دوباره کاغذت را بدهی دست داروخانه چی.
    و بعد دو ساعت بنشینی و اگر بخت دوباره یارت بشد سر دو ساعت داروهایت را گرفته باشی اگر این دوساعت از ساعت 11 شروع شود به شیفت دوم شیمی درمانی هم نمیرسی.
    تا همین یک ماه پیش این کار(تایید دارو) را در خود بیمارستان نمازی انجام می دادند ، اما...
    امایش شرح دارد و همه ی هدف نوشتن این قصه .
    القصه : بیمار شیمی درمانی به دلیل گران بودن داروهایش باید تاییدیه بیمه ی مربوطه اش را بگیرد ، بیمه ی تامین اجتماعی تا همین چند وقت پیش دو تا از کارمندانش را گذاشته بود در بیمارستان نمازی و این کار را در طرفه العینی انجام می دادند. اما مدتی است آن اتاقی که تحت اختیارشان بود برای تعمیرات و یا تغییرات تخریب شده و یک اتاقک آهنی را که نزدیک در خروجی که آن طرف داروخانه است بهشان داده اند ولی هیچ کس در آن نیست.
    این که تو بخواهی بروی چهارراه گمرک و برگردی و دوباره کاغذت را بدهی به داروخانه و دوباره حداقل یک ساعت در انتظار بنشینی در بهترین حالت اش که صبح نفر اولی باشی که دکتر نسخه ات را نوشته باشد تازه شاید به شیفت دوم شیمی درمانی برسی و الا...
    حال تصورش را بکنید که بخواهی در این ترافیک به چهارراه گمرک هم بروی و آنجا هم با توجه به ارباب رجوعهای دیگر نیم ساعتی لااقل معطل شوی و دوباره در ترافیکی سنگین تر برگردی چه شود؟ الله اعلم.
    از کارمندان تامین اجتماعی که علت را جویا می شوی میگویند:
    یک اتاقک به ما داده اند آخر بیمارستان ! دم در ، اصلا اتاقک نگهبانی است نه ما آن جا راحتیم نه ارباب رجوع. زیر باد و باران که نمی شود ارباب رجوع را معطل کرد یک جای درست به ما بدهند می آییم ، بروید هر چه فریاد دارید بر سر بیمارستانی ها بزنید.
    می روی اتاق مدیر بیمارستان نمازی ، خب با آن اوضاع مریضت و ضیق وقت که نمی توانی منتظر باشی رییس جلسه اش تمام شود ، خلاصه موفق به زیارت رییس هم نشدیم که نشدیم که نشدیم به منشی اش گفتیم علاجی کند ، به توضیح و دفاع از سیستم متبوع اش در آمد که :
    ما اتاق بهشان داده ایم خودشان دارند ناز می کنند مگر آنجا چه مشکلی دارد ، بروید فریادتان را بر سر خودشان بزنید به ما چه؟ میگویم خب شما یک اتاق دیگری بهشان بدهید مگر قحط الاتاق است. میگوید آری اصلا ما مشکل اتاق داریم در بیمارستان ، خلاصه نه او حرف مرا می فهمد و نه میگذارد به نزد رییس بروم میگوید برو ساعت 2 بیا تا بتوانی ببینی اش ، فکر می کند من هم مثل خودش مامور پیگیری ام. انتهی القصه.
    اگر همین طور پیش برود هر مریض برای یک بار شیمی درمانی باید یکی دو روز را در شیراز به سرگردانی بگذراند برای این که یک اتاق در بیمارستان نمازی پیدا نمی شود.
    البته شرح حال مریض سرطانی و درد و رنج و روحیه ی و فشار مالی به خودش و خانواده اش خود روضه ی مفصلی دیگر است.
    آقای دکتر ایمانیه ، ما که نتوانستیم این مدیر بیمارستان نمازی را زیارت کنیم گفتیم قصه ی دردمان را به شما بگوییم و راستش را بخواهید نام مسئول بیمه تامین اجتماعی را هم بلد نبودیم و گرنه اینجا نام ایشان را هم تبرکا و تیمنا ذکر می کردیم ،
    آقای دکتر! مسئول محترم!
    خدا انشالله سلامتی به همه ی عزیزانتان بدهد ، گمان می کنم بیمار سرطانی نداشته اید تا بفهمید چه مصیبتی است ، یک اتاق در این بیمارستان دراندشت جور نمیشود ما این همه گرفتار سعی بین چهارراه گمرک و فلکه ی نمازی نشویم؟
    نمی دانم چرا همه اش یادم به آن جمله ی پشت دفتر چه ی تامین اجتماعی می افتد:
    ما می خواهیم اگر کسی در یک خانواده مریض شد ، بیش از رنج مریض داری رنج دیگری نداشته باشد. «مقام معظم رهبری».

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۳ فروردين ۹۳

    آقای روحانی ما نیازمند (گدا) نیستیم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اللهم صل علی محمد و آل محمد 

    هنوز به سالگرد حضور دولتمردان جدید و حکومت اجرایی آقای روحانی نرسیده ایم و حافظه مان کمی یاری میکند ایامی را که از یارانه دادن احمدی نژاد به «گداپروری» تعبیر میکردند.

    حافظه ی عمومی ضعیف است اما نه دیگر اینقدر ضعیف که یک سال نشده دولتمردانی را که آنموقع اپوزسیون بودند و محمود را گداپرور می دانستند و با همین شعارها رای آوردند از یاد ببرد.

    اما این روزها همانها که از گداپروری ناراحت بودند ، خجالت نمی کشند ، قباحت هم حدی دارد ، انگار به صف کردن ملت در خیابان راضیشان نکرده است ، حالا اعلام کرده اند که: یارانه فقط به نیازمندان تعلق می‌گیرد.

    آقای روحانی جسارت است عذر میخواهم ، اما دیگر نمی توانم جلوی خودم را بگیرم ، احمدی نژاد اگر یارانه میداد نمی گفت به نیازمندان یارانه می دهم ، گدا خودتانید و هفت جد و آبادتان ، من اگر از گرسنگی بمیرم هم حاضر نیستم بیایم به عنوان «نیازمند» یارانه ثبت نام کنم ، توی سرتان بخورد یارانه ی که به خاطرش ملتی را نیازمند بنامید. 

    آقای روحانی تدبیرتان را در عدم گداپروری دیدیم ، اگر در مذاکرات ژنو هم همینقدر تدبیر کرده باشید که وامصیبتا!

    متاسفم برای یک روحانی که به خودش اجازه می دهد از تعبیر «نیازمند» برای یک ملت شیعه که کوله باری به وسعت تاریخ از عزت با خود به همراه دارد استفاده کند.

    ننگ بر شما و دولتتان با این عباراتتان

    ای کاش تلوزیون که فعلا مشغول ماست مالی خرابکاریهای شماست شعارهایتان را در ایام انتخابات بازپخش می کرد تا دوباره ببینیم ادب و تدبیر و کرامت انسانی تان را.

    از دوستان عزیز هم خواهش دارم به حقیر ادبیات نیاموزند که نیازمند با گدا فرق می کند ، وقتی یک شرط گرفتن یارانه «نیازمند»ی است و یک شرط دیگر آن «ثبت نام» متقاضی است پس باید من اولا به نیازمندی خودم باور داشته و بعد به اطلاع آقایان هم برسانم تا مرحمتی فرموده چندرغازشان را واریز نمایند و این اصلا به معنی گدایی نیست به معنی صفحه ی «نیازمند»یهای روزنامه است لابد!

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۲۹ بهمن ۹۲

    تبلیغات مذهبی شهری ؛ وضع موجود ، وضع مطلوب

    گفتگو با وحید ملتجی

    تبلیغات مذهبی شهری ؛ از وضع موجود تا وضع مطلوب

    با نزدیک شدن به ماه محرم الحرام جنب و جوش خاصی میان هیئت های مذهبی برای تبلیغات مجالس و مراسم خود در سطح شهر صورت می گیرد ، این که وضعیت موجود با وضعیت مطلوب اینگونه تبلیغات چه فاصله ای دارد و آیا این شیوه تبلیغات پاسخ گوی نیازهای جامعه کنونی هست یا نه را در گفتگویی با جناب آقای وحید ملتجی به بحث و تبادل نظر نشستیم. وی رئیس شورای سیاستگذاری مجموعه فرهنگی عاشوراییان اصفهان ، عضو موسس جامعه ایمانی مشعر و خلاصه اش مسئول یکی از هیئت های موفق و فعال در سطح کشور است که با حذف سئوالات مصاحبه مطلب به مخاطبین گرامی تقدیم می گردد.

    وضع موجود ، وضع مطلوب

    در وضع موجود هنوز ما فرهنگ تبلیغی مان در فعالیتهای شهری فرهنگ درستی نیست ، یعنی هنوز بلد نیستیم به شکل درست از این ظرفیتی که ایجاد شده است استفاده کنیم ، دلیل این مطلب هم این است که بسیاری از مواقع ما تبلیغات بیلبورد را با پوستر اشتباه می گیریم و انتظار داریم که همه ی آن نکاتی که در پوستر بوده همانها را عینا بتوانیم در بیلبورد هم استفاده کنیم و همان کارآیی را داشته باشد.

    برای مثال حجم زیادی از اطلاعات را در بیلبورد استفاده می کنند که اصلا دیده نمی شود ، در حالی که بخش عمده ای از تبلیغات شهری یا در حال عبور و مرور ماشین ها دیده می شود و یا این  گونه است که عمدتا با فاصله آن را می بینیند ، از تبلیغاتی که روی عرشهای پل ها نصب می شود  گرفته تا بیلبوردهای روی تک پایه ، این ها به گونه ای است که افراد از فاصله آن را می بینند ، رعایت آن فاصله و مهندسی ای که باید بشود این چیزی است که به لحاظ فنی کمتر دیده ام رعایت شود.

    انبوهی از مطالب ، انبوهی از فونت های مختلف!!! خب طبیعتا به لحاظ زیباییش هم خیلی مناسب نیست و یا از اشکال مختلف نمادهای مذهبی که مد نظر طراح و یا مسئول هیئت بوده ، همه را در کنار هم قرار می دهند ، شاید این کار در پوستر جا داشته باشد اما در تبلیغات شهری اینگونه نیست.

    دیدن تبلیغ کمتر از 3 ثانیه

    محتوا باید مختصر باشد ، اندازه ای که برای فونتها استفاده می شود یک سایز مشخص باشد که به راحتی افراد بتوانند ببینند ، افراد در حال عبور شاید کمتر از 3 ثانیه فرصت داشته باشند آن تبلیغ را ببینند ، به لحاظ رنگ شناسی هم نکات خاص خودش را دارد.

    بخش دوم هم نرم افزاری ، آن این که از چه ادبیاتی باید استفاده بشود ، عمدتا فعالیتهایی که هیئتهای مذهبی انجام می دهند ،

    محتوا متناسب با عموم جامعه باشد

    در گذشته مخاطب تبلیغات مذهبی اقشار خاص بودند و طبیعتا از عناوین و محتوایی که برای اقشار مذهبی شناخته شده است استفاده می کردند حال این که در این زمانه که تبلیغات اینگونه به میان جامعه آمده و مخاطب عموم مردم شده اند ، طبیعتا استفاده از کلمات و واژه ها و پرداختن به این مسئله به همان سبک و سیاق به نظر می رسد دیگر تاثیر خودش را نداشته باشد چرا که اینجا مخاطب عموم هستند اگر بخواهیم یک کار تبلیغی درست انجام بدهیم محتوا باید تغییر کند به گونه ای که عموم مردم با آن ارتباط برقرار کنند. و این هم من کمتر دیده ام رعایت شود ، یعنی همان واژه ها و کلمات در فضای عمومی جامعه مطرح می شود ، و همینقدر که بررسی کرده ام عموم مردم یا متوجه آن نمی شوند و یا اصلا با آن ارتباط برقرار نمی کنند.

    این را اضافه کنید به آن قسمت رنگ بندی و طراحی ببینید چقدر مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند؟!

    راهکار دراز مدت؛ چه باید کرد؟

    در حوزه محتوا و نرم افزارش باید افرادی که نبض جامعه در اختیارشان است و جامعه را می شناسند ، الفاظ و واژه ها و ارتباطات بلدند ، آنها این ادبیات و نرم افزار را تغییر دهند ، به لحاظ طراحی هم طبیعتا باید طراح ها فضای عمومی جامعه را بهتر بشناسند ، در یک کلمه می توانم بگویم ، باید کار حرفه ای بشود.

    نمونه های خوبی در کشور وجود دارد

    در بعضی از شهرها خلاقیت وجود دارد ، یعنی فراتر از محتوا و طراحی در حوزه خلاقیت هم ورود می کنند و کار حجمی می شود کار مثلا در اصفهان این اتفاق سالهاست دارد می افتد ، رقابتی هم صورت می گیرد ، به طور مثال اگر در یک جایی در بنرشان شکل پرچم دارند آن پرچم را به صورت واقعی اضافه کرده اند به حجم بنر ، یا مثلا در سالهای گذشته جاهایی بود که حتی شکل بیلبوردها متفاوت بود ، با وجودی که شکل بیلبورد مستطیل است یکی از هیئات از دایره برای تبلیغات استفاده کرده بود.

    راه کار کوتاه مدت

    به نظر من در یک زمانی مثلا قبل از این که محرم برسد باید در یک کارگروه بچه های هیئتی جمع بشوند به همراه کارشناس جلسه ای داشته باشند دغدغه ها را کنار همدیگر قرار بدهند و به یک تصمیم درست برسند.

    یک راهکاری که خود ما این را پیشنهاد می دهیم و بعضی وقتها هم استفاده می کنیم این است که کارگاهی را تشکیل می دهیم که در این کارگاه علاوه بر این که آن افرادی که قرار است طراحی کنند حضور دارند ، کارشناسهای مختلف هم حاضر هستند ، چه کسانی که به لحاظ معرفتی صاحب نظرند و چه کسانی که خلاقیتی دارند و چه کسانی که فنی کار کرده اند و خروجی و آن جمع بندی را در اختیار طراح قرار می دهند تا اجرا کنند. ایرادی که وجود دارد این است که ما همه ی انتظارات را ریخته ایم سر یک نفر طراح که این طبیعتا شدنی نیست ، اما آنجا طراح می تواند اجرا کننده نظرات خروجی آن کارگاه باشد.

    متصدی جمع کردن هیئتی ها برای تبلیغات مناسب کیست؟!

    تشکیلات خاص ویژه ای هم وجود ندارد که این کار را انجام دهد ، این کار باید خودجوش باشد ، یعنی باید این فرهنگ سازی انجام شود و خود گروههای فرهنگی هر کدام به اندازه خودشان به این مسئله بپردازند ، اینگونه خیلی زودتر به نتیجه می رسیم.

    استفاده از بنرها در فضای داخلی جلسات مذهبی از اصالت کار می کاهد

    نکته ای که دغدغه ام است ، مدتهاست خواسته ام مطرح کنم این است که متاسفانه داخل هیئت ها و آنجایی که در آن مراسم برگزار می شود هم از بنر استفاده می کنند ، به نظر میرسد این جای تامل دارد.

    زیرا بنر یک شیء خارجی است -خارجی نه به این معنا که از خارج کشور می آید که البته همینطورهم هست- منتها به لحاظ پلاستیکی بودن ، جنس اش با جنس طبیعی خیلی فاصله دارد و هر چه که جنسهایی اینگونه در جلسات ما اضافه شود ، به نظر می رسد از اصالت کل کار می کاهد.

     و خب متاسفانه عمده جلسات کار خودشان را راحت کرده اند و در دکورشان اینگونه است که طرحی را روی بنر چاپ می کنند و استفاده می کنند.

    در گذشته از پارچه ، چاپ روی پارچه و گلدوزی روی آن بیشتر استفاده می شد اینها هم همه سعی می شده از جنس های طبیعی باشد و در بهترین کیفیت اش ، طبیعتا تا سالها ماندگار بود و تاثیر گذاری هم داشت. ولی بنر به نظر من جنس خیلی مناسبی برای داخل جلسات نیست ، کارکرد اصلی اش استفاده در تبلیغات شهری است آن هم به دلیل این که راحت می شود روی آن طرحهایی را اجرا کرد و در شرایط جوی مخلتف ماندگاری دارد اما در داخل جلسات اصلا مناسب نیست و از آن اصالت جلسات عزاداری خیلی می کاهد.

    منبعی برای مطالعه بچه های هیئت

    مطالبی را ویژه هیئت در سایت بهانه ها «http://www.bahaneha.com» نوشته ام که پیشنهاد می کنم به آن مراجعه شود.

    غیر از آن برای مطالعه تخصصی در این حوزه اکثر منابع خارجی است ، چون اینها اتفاقات روز جامعه است کسی در این زمینه خیلی کاری انجام نداده ، این نکته را هم بگویم برای این که به نتیجه برسد بخشی از مسئله ظاهر کار است ، بخشی مهمی هم محتوای کار است به این معنا که طراح و گرافیستهای ما که می خواهند در این حوزه کار کنند باید علاوه بر این که در رشته خودشان مسلط و دارای خلاقیت باشند علاوه بر این باید از اطلاعات دینی و مذهبی بالایی هم برخوردار باشند هر چه که این اتفاق بیفتد کار بیشتر به نتیجه می رسد ، خب اینطور خیلی سخت می شود کار چون بالاخره شاید این افراد در این سطح از معرفت نباشند ، راهکارش هم که در سوالهای قبل مطرح شد.

    گفتگو توسط : سیدعلی علوی

    انتها/

    این مطلب در روضه نیوز: یادداشت شفاهی وحید ملتجی/تبلیغات مذهبی شهری؛وضع موجود،وضع مطلوب

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲۱ مهر ۹۲

    ماندگاری بنرهای شهادت و عزا در ایام ولادت و شادی

    آشفتگی بصری شهر در مناسبتهای مختلف؛

    ماندگاری بنرهای شهادت و عزا در ایام ولادت و شادی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    از مسیر خیابان قاآنی در حال رانندگی ام و امروز را روز ازدواج نامیده اند ، بعضی هم آن را ولتاین ایرانی می دانند و برخی هم روز عشق هنوز به دروازه کازرون نرسیده ام که بنر مراسم شهادت امام جواد«ع» توجه ام را جلب می کند ، پس از خرید و در راه بازگشت هم از این دست بنرها کم نیست.

    شبیه این اتفاق را در دیگر مناسبتها هم دیده ام ، مثل میلاد حضرت زهرا«س» که هنوز بنرها و پرچم های مشکی پوش فاطمیه را جمع نکرده اند. یادم به حدیثی می افتد که می فرماید شیعیان ما در شادیهای ما شاد و در ناراحتی های ما ناراحتند ، و به این می اندیشم که آیا همانقدر که زدن بنرهای عزاداری و دعوت به مراسم برایمان مهم است آیا جمع آوری سریع آن نیز...؟!!! نکند در یحزنون بحزننا غش کرده ایم؟! و به راستی متصدی کیست؟ مسئولین هیئات ، سازمان تبلیغات ، معاونت فرهنگی شهرداری یا همه ؟ یا ...؟

    از آن گذشته، آیا به این نیاندیشیده ایم که حتما باید مراسمی باشد تا ما بنری را در سطح شهر نصب کنیم؟ ، چرا نباید در مناسبتی مثل همین سالروز ازدواج حضرت علی «ع» و حضرت زهرا«س» با یک بیلبورد پیام زیبایی را در مورد زندگی مشترک به مردمی که معلوم نیست سالی یک بار حدیثی بخوانند منتقل کنیم؟

    یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی که تبلیغات محیطی را از سایر انواع تبلیغات متمایز می‌کند، قرار گرفتن آنها در مقابل کسانی است که در حال حرکت هستند و از یک محیط عبور می‌کنند. بر همین اساس نوع طراحی بیلبوردها تفاوت دارد.

    سرعت انتقال پیام در این تبلیغات حرف اول را می‌زند. پیام باید سریع به مخاطب منتقل شود. این مسأله در هنگام ساخت تبلیغ برای مخاطبانی که در اتوبان‌ها یا خیابان‌ها در حال حرکت هستند اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

    نمونه های خوبی از این دست فعالیت هیئت های مذهبی در سطح کشور وجود دارد که به خوبی می توان از آن الگو گرفت ، چه نیکوست که متصدیان امر با دعوت از این افراد و برگزاری جلساتی آموزشی ذهن طراحان بیلبوردها و بنرهای مذهبی را با انتقال پیام هنرمندانه آشنا کنند.

    سیدعلی علوی

    انتها/

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲۱ مهر ۹۲

    امر به معروف با سیاست


    بسم الله

    نمی دونم پیامبر (ص) چقدر برای هدایت خلق از سیاست بهره جست و قدرت مآبانه به هدایت همت گماشت.

    اصلا بهره جست؟ که به مقدارش برسیم!

    شاید اشتباه باشد که بدون رجوع به منابع اسلامی اینگونه در این خصوص بنویسم ، اما این مطلب را به شکل یک سئوال بخوانید.

    آیا پیامبر از پیچیدگی های رفتاری برخوردار بود ، و همواره سعی می کرد با پیچیدگی و دور زدن مردم را هدایت کند؟

    آیا پیامبر اسلام حرفهایش را در لفافه می زد؟

    آیا پیامبر اسلام برای نتیجه گیری اخلاقی و فرهنگی در خصوص مسئله ای از یارانش بهره می برد و خود مستقیم وارد مسئله نمی شد و با تحت فشار قرار دادن طرف مقابل او را مجبور به رعایت می کرد؟

    اصلا نمی خواست شما سئوالی بخوانید ، خودش اتوماتیک سئوالی شد. «راستش مثل همیشه حال بازنویسی ندارم»


  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۱۴ فروردين ۹۲

    ضرر بازگشت مهدی برای نظام به مراتب بیشتر از سود عدالت خواهی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    این روزها بازگشت مهدی هاشمی رفسنجانی که مدتها بعد از فتنه 88 در کشور انگلیس به سر میبرد و دستگیری وی بحث داغی است که هم مخالفان آن را چماق کرده اند و هم موافقان.

    به قول حاج حسین شریعتمداری ، مخالفان می گویند این ابزاری است از طرف نظام برای برخورد با آقای هاشمی ، موافقان هم میگویند این یعنی عدالت.

    اما شاید بتوان از نظر سیاسی هم این قضیه را نگاه کرد و حدس هایی زد؛

    واقعا محاکمه مهدی هاشمی چه فایده ای برای نظام دارد؟ مثلا آیا ممکن است مهدی هاشمی که مدیریت اش در قضیه فتنه 88 برای خیلی ها اثبات شده است به اعدام محکوم شود؟ مثل بعضی از این مفسدین اقتصادی ، بالاخره فساد فساد است و حرکت علیه امنیت ملی چه اقتصادی باشد چه براندازی فساد است دیگر ، و حکم اش لابد اعدام ، هر چند حقیر قاضی نیستم و قصد دخالت در کار دستگاه قضا را ندارم .

    ولی سوال اصلی من از آنهایی که قانون را بهتر خوانده اند این که : آیا مباشرت در براندازی نظام مقدس جمهوری اسلام و مدیریت گروههای برانداز حکم اش کمتر از اعدام می تواند باشد؟

    حال که آب ها از آسیاب افتاده است فرصتی پیدا شده تا خفیف تر به محاکمه آقا مهدی پرداخته شود و حتما حکمی مانند حکم شش ماهه سرکار فائزه خانم که آن هم بعد از مدتها اجرا شده شامل حالش شود و این درحالی است که خیلی از دست چندم ها چندین برابر این احکام را چشیده اند و دارند می چشند.

    اما روی دیگری که ضرر بزرگی و خطر بزرگی است برای نظام ، اتحاد ضد انقلاب در نظام است ، فرض کنیم مهدی هاشمی بیرون از نظام و در کشور انگلیس میخواست موضعی در مقطعی بگیرد ، آیا اثرش به همان اندازه بود که می تواند در درون زندان و از داخل جمهوری اسلامی بگیرد؟

    آیا بازگشت مهدی بازگشتی قهرمان گونه برای اپوزوسیون نیست ؟ آیا به اتحاد جلبکها حول محوری جدید نمی انجامد و آیا جاری شدن خون کثیف جدیدی در جریان فتنه نیست؟

    نمی توان به قطع و یقین این سخنان را گفت ، اما ای کاش مهدی گورش را همان انگلیس گم می کرد و هیچ وقت برنمی گشت و این زمان است که مشخص می کند مطالب من خزعبلات است و گمانی باطل یا ...

    خدایا انقلاب ما را تحت حمایت صاحب عصر از هر گونه گزند دشمنان داخلی و خارجی حفظ بفرما

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۴ مهر ۹۱

    احمدی نژاد بازم بازی رو به هم زد

    بسم  الله

    • چهارشنبه گذشته نمایندگان مردم در قانونگذاری از نماینده مردم در امور اجرایی مملکت سوالاتی پرسیدند.
      روز چهارشنبه که سرم شلوغ بود نرسیدم رصد کنم ، پنج شنبه شب در خواب و بیداری صوت اش را گوش دادم .
      اول تاسف خوردم ، حالم گرفته بود ، سوال از رییس جمهور محبوبم ، به جلسه دادگاه و محاکمه ای شبیه بود که لاریجانی جای قاضی(که بعدا حکمش را صادر کرد) ، و علی مطهری جای مدعی العموم را گرفته و متشاکی یعنی احمدی نژاد باید خود از خود به دفاع می پرداخت.
      حال آیا سوالاتی که توسط علی مطهری که نماینده مردم در قوه مقننه بود حرف مردم بود ، یا نه ، نمی دانم ، اما حرف من یکی که نبود.
      حالم همچنان خراب بود تا دیروز دوباره و این بار با دقت بیشتری صوت مذکور را گوش دادم.
      اما الان اصلا ناراحت نیستم ، چرا که نظراتم نسبت به مسائل سیاسی را تا حدودی از زبان احمدی نژاد شنیدم.
      احمدی نژاد بازی مجلسی ها را به هم زد . مجلسی ها می خواستند خیلی با کلاس ، دقیقا مثل وقتی بچه ها می خواهند ادای آدم بزرگها را در بیاورند ، ادای دموکراسی در بیاورند (این تیتر خواندی است) البته اگر بگویم دموکراسی بازی ، بیشتر منظورم را رسانده ام ، هر چند دعوایم بر سرکلمه دموکراسی نیست و اصلا کاری به این کلمه ندارم ، منظور نظرم یک بازی بود که برای برخی خیلی مهم بود.
      خب ، احمدی نژاد هم وارد بازی شد ، لاریجانی این طور احمدی نژاد رو دعوت به پاسخ گویی کرد: «جناب آقای رئیس جمهور ، جنابعالی می تونید تشریف بیارید ، بفرمایید»
      رئیس جمهور هم این طور شروع کرد: «همانطور که اشاره کردند ، سوال طبق قانون اساسی حق مجلس است وزرا و رئیس جمهور هم باید پاسخ دهند ، بنابراین اتفاق ویژه ای نیفتاده است»
      نمی خوام توی این نوشته قصه ی ریز به ریز سخنان رو بگم فقط این نکته را که شاه بیت سخنان احمدی نژاد می دانم ، عینا از صوت این جا می نویسم:« این مسئولیتهایی که در دست من و شماست همه فرصت خدمته . به خدا مثل برق و باد میگذره ، چطور 4 سال گذشت؟ ، گذشت! . دسته بازیها و باند بازیها و گروه بازیها تا جایی که بازیه خوبه ، اما اگر قرار شد اثر بذاره در مسائل کشور دیگه باید دورش رو خط بکشیم ، این غربیها هم که اینقدر این بازی رو درست کردند خودشون رو اصولشون محکم می ایستن ، ما متعهدیم که اخلاق رو رعایت کنیم ، تقوا و عدالت تو همین کارهای روزمره  من و شماست روزها خواهد گذشت ، مبادا فرصت خدمت خدایی نکرده برای تثبیت قدرت استفاده شود...»
      و اما این استدلال مطهری در طرح سوال که : «در واقع سؤال از رئیس جمهور برای آن است که مجلس و دولت به جای آنکه از طریق رسانه‌ها با هم مجادله کنند، رو در رو مسائل خود را بیان نمایند و مردم نیز بشنوند. » کاملا غیر منطقی بود ، چرا که همه ی سوالات قبلا توسط همین افراد در رسانه ها از رئیس جمهور شده بود و داد و بیدادش را راه انداخته بودند ، دوباره اینجا مطرح شد و دوباره به همین بهانه به رسانه ها کشانده شد.
      یک نکته را هم فراموش نکنیم ، همان چیزی را که خط اول گفتم : اگر سوال کنندگان نمایندگان مردم در مجلس اند ، رئیس جمهور هم نماینده و منتخب مردم است .
      و سخن آخر این که طرح این سوالات چقدر اولویت داشت؟ چقدر جواب این سوالات توسط رئیس جمهور به کار مملکت میخورد ، حتی اگر به فرض مشکل داشتن رئیس جمهور توی این یک سال آخر دولت دهم چقدر پرسیدن این سوالات فایده داشت ، فتامل.
      والعاقبه للمتقین

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۲۷ اسفند ۹۰
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب