۱۰۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محرم91» ثبت شده است

بیخیال موضوع

سلام

بعد از غیبت صغری به دلیل در دست نبودن رایانه برگشتیم .

خب چه کنیم و از کجا بگیم . اول این که بچه‌ها رفتند مشهد و برای چندمین بار به ما ثابت شد که زیارت رفتن بچه بازی نیست و همچینین به این نتیجه رسیدیم که بازمانده بودن هم بچه بازی نیست . پس ما بازمانده هم نیستیم .

دوم این که این برجهای دوقلو ریختن پایین اونم با دو تا هواپیمای باحال که ما هر وقت از این جور اشیا از بالای سرمون رد میشه سریع انگار این ندید پدیدا با چشم تا آخرین نقطه دید دنبالش می‌کنیم .

خدا وکیلی حیف نبود برجای به این خوشگلی رو ریختین و سه تا هواپیمای مامانی رو دادین به باد هوا ؟!

خب همون اول میگفتین میخوایم بیایم خاورمیانه آخه مگه کسی مخالفه ؟

شما سرور این اعراب هستین . حالا هی بیا بگو ما ذخیره نفت نداریم و تا چند سال دیگه فقط تو خاورمیانه نفت پیدا میشه و ما نمیخوایم مسلمونا به ما فخر بفروشن چه برسه به نفت . بابا مرد حسابی کدوم کشک کدوم دوغ کدوم ماست کدوم پنیر و کلا فراوده‌های لبنی مسلمون کجا بوده ؟

تو پاشو بیا اگه کارت راه نیفتاد با من . فقط قول بده هواپیما دیگه حروم نکنی آخه اسرافه .

خب بگذریم

امروز مبعث حضرت رسول (صلی الله علی و آله ) هست تبریک میگم .

تا چونمون گرم نشده بریم دنبال کار و زندگیمون .

چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۲۳ شهریور ۸۳

    چند تا چیز

    سلام

    اول که دارم میرم اعتکاف اینم لینک و خبراش اگه خواستین حال و هوای ما رو بفهمید به اینجا برید .

    دوم این که رفتم نمایشگاه کتاب حالا :

    کجایند گوش فلک کر کن‌ها . مدعیان کجان ؟!!!!

    آقا از اولین غرفه تا آخریش همه‌ی انتشاراتی البته به جز اونایی که تخصصی بودن بدون استثنا بیشترین کتابهاشون تو این مایه‌ها بود : حل مشکلات جنسی جوانان . انرژی عشق رمانهای عاشقنه خفن با عکسهای زن روش که کلی حال میداد  خلاصه این جور چیزا .

    به البته اشکالی هم نداره چون ناشر بیچاره دیده این روزا اینا بیشتر خریدار داره اومده تو این مایه ها کتاب چاپ کرده .

    حالا چند سوال :

    • مگه باصلاح این نمایشگاه بین‌المللی نبود ؟
    • کو ناشرهای دفاع مقدس ؟!
    • کو اونایی که کتابهای مذهبی باب دل جوون و نسل سومی پسند چاپ می‌کنن ؟
    • کو ؟!

    آره شما درست میفرمایید کو تو بیابون .

    اصلا گور بابای من و دفاع مقدس و دین .

    • کو یه کتاب با محتوای علمی ؟
    • کو یه کتاب رمان جذاب بدون تحریک مستقیم ؟

    اینطور که از این نمایشگاه معلوم بود ظاهرا ما فقط همین یه نویسنده مطرح رو داریم : صادق هدایت و یه شاعر به درد بخور هم بیشتر نیست و اونم فروغ فرخزاد حافظ و سعدی و بقیه هم برن سماغ بمکند .

    این مسایل مسئله نیست که بخواد مطرح بشه . این مهمه :

    چرا فرهنگ سازی نمی شود ؟!!!!!!!!!‌

    متولیان فرهنگی مملکت کدوم گوری تشریف دارند ؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟ 

    نقققطه

    تمام

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۹ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۸ شهریور ۸۳

    هاپولی

    به نام خدا

    از آنجایی که هاپولی کردن چندی است در جهان به صورت یک رسم در آمده و در صورتی که نخواهی هاپولی کنی این بلا سر خودت می‌آید پس باید چارچلنگی دور و برمونو داشته باشیم . لذا من از این آزمایش بسی خورسند گشتم .

    چاشنی‌های ایمان .قدرت . اقتدار . نسل سوم هم که هست چی میشه . 

     


  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۸ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۲۳ مرداد ۸۳

    چشم انداز ۲۰ ساله

    به نام خدا

    سلام

    شاید این حرف چند مدت پیش زیاد به گوشتون خورده باشه . برنامه یا چشم انداز ۲۰ ساله نظام .

    پیشرفتی که مسئولین بزرگوار از آن سخن به میان می‌آورند و حتی در پی برنامه ریزی برای آن هستند بدین معنی که ما تا کمتر از ۲۰ سال دیگر بزرگترین قدرت منطقه خواهیم بود .

    یعنی تکنولوژی و همه چیزمان حداقل از کشورهای منطقه سر خواهد بود .

    این فکر به سرم زده که چه کسی قصد دارد این بیست سال ایران را تبدیل به قدرت منطقه کند ؟

    نسل اول که در حال رفتن هستند .

    نسل دومیها هم دیگه قدرتی برای کار ندارند و آنهایی هم که قدرت دارند تا ۱۰ سال دیگر کم کم بازنشسته می‌شوند .

    چرخهای این مملکت باید به دست نسل سوم بچرخه .

    به نظر شما آیا نسل سوم با اوضاعی که الآن دارد می‌تواند ایران را به اهداف این برنامه ۲۰ ساله برساند  ؟‌!!

    آیا نسل چهارمی‌ها خواهند توانست به زندگی در یک کشور قدرتمند افتخار کنند ؟؟!

    اینم لینک متن سند چشم انداز ۲۰ ساله تقدیم به آقا هادی گل : کلیک کنید

    میگم هادی جون یه وقت سراغی از ما نگیریا حتی با یه پی‌ام ـ خطرناکه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۶ مرداد ۸۳

    فیتبال

    سلام

    یه کم از بازی ایران و عمان براتون بگم .

    تو خونه نشسته بودیم که یکی از اقوام پدر بزرگوار رو به تماشای دسته جمعی بازی دعوت کرد و ما هم همراشون رفتیم .

    من هم اونا رو تماشا میکردم هم فوتبال . جالب اینجاست که این بنده خدا ماهواره هم داشت . هر از گاهی کانال رو عوش میکرد و شبکه‌ی ۳ خودمونو به گزارش عربا ترجیح میداد ما هم که پس یکی دو بار اعتراض دیدیم خودمونو داریم خسته میکنیم مثل بچه‌ی آدم نشستیم یه کناری و فوتبال و تماشاچیاش رو تماشا کردیم .

    به خاطر عصبانیت از بازیکنان چندین بار با عصبانیت فحش بار این بیچاره‌ها کردند .

    یه چیز مهم تو کانالایی که عوض میکرد برای دیدن فوتبال یه نکته بارزی بود : ۱ـ همه‌ی کانالها عربی بودند :‌الجزیره‌ ـ تلوزیون کویت و تلویزیون عمان .

    نکته جالب مطلب فوق اینجاست که این بیچاره‌ها (البته به جز تلویزیون عمان) چنان سنگ عمان رو به سینه میزدند که برای من تعجب آور بود . این عربا اینقدر احمقند که نمی‌فهمند آمریکا همین چیزا رو میخواد تا بتونه بیشتر بچاپدشون . هی سنگ عرب بودنشون رو به سینه میزنن و مثلا بازی میذارن تو خلیج فارس بعد اسمشو میذارن خلیج عرب در حالی که نصف خلیج مال ایرانه .  

    یه نکته‌ی دیگه دعوای دو بازیکن ایرانی با هم بود که تا حالا همچین چیزی ندیده بودم که الآن دیدم .

    نکته‌ی سوم : تقریبا همه‌ی بازیکنان بیچاره تحت تاثیر فرهنگ بیگانه قرار گرفته‌اند و کم و بیش ریش و موهاشونو با الگو گرفتن از غربی‌ها اصلاح می‌کنند . چه ایران و چه کشورهای دیگر آسیایی .

    بازی ۹۰ دقیقه است . تازه وقت اضافه هم داره . پس :

    هیچ‌ وقت برای مساوی کردن و بردن دیر نیست .

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۴ مرداد ۸۳

    لرزش

    سلام

    نمیدوم چه جوری این متن رو براتون گویا کنم .

    اول حالمو میگم بعد یه فکری به حال شما هم  می‌کنم .

    بعد از گفتن تاریخ شروع کرد از رفقاش گفتن خوش یه بغض داشت ما رو هم تحریک می‌کرد . نمیدونم با ما چیکار داشت . اصلا نمیدونم من اونجا چیکار می کردم .

    به من چه من هم مثل همه‌ی اونای دیگه برم حالمو بکنم . کی به کیه ؟ .

    هنوز داشت میگفت ‌. گفت دوستم فلانی همیشه با خنده برخورد میکنه ولی فقط من میدونم چه خبره .

    گفت فلانی داشت میمرد رفتم بالا سرش گفت از بچه‌ها برام بگو . تعریف کن .

    خیلی چیزها گفت .

    گاهی وقتا اشک میومد چشم رو پر کنه بعد برای این که مردم اشتباه نگیرند خشک میشد .

    آخه این اشک یه چیز دیگه بود . اگه اونا از یه چیز اساسی و حزن و اندوه گریه می‌کردند من میلرزیدم که چرا اینا رو میشنوم . چه خاکی تو سرم کنم ؟

    همین الآن دارم میمیرم .

    تا الآن میگفتم حاهل قاصرم . از الآن به بعد شدیم جاهل مقصر . وای وای وای نمیدونم تو بیکار بودی پاشی بری اونجا ؟

    آخه تو رو سه ننه . به تو چه . فوزولی . سر پیازی ؟ ته پیازی ؟ نه اصلا آدمی که خودتو قاطی اونا جا میزنی ؟

    نوبت سید رسید . مثل همیشه رفت منبر . بعد نامه دو تا ادم رو خوند . یکی به باباش یکی هم به رفیقش .

    بعضیا اشک میریختند از حزن و دلرحمی و من باز میلرزدم و از ترس به خود میپیچیدم .

    راستی :

    فردا من چی جواب بدم ؟

    دیروز یه همایشی بود به مناسبت ربوده شدن حاج احمد متوسلیان و سالگرد قبول قطعنامه .

    جلسه کشیده شد به شیمیایی‌ها و شهدا که اون بلاها سر من اومد .

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۷ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۲۹ تیر ۸۳

    بودن یا نبودن ؟

    به نام او

    سلام به هر کسی که چه اتفاقی چه غیر اتفاقی این مطلب رو میخونه .

    خیلی چاکریم .

    من به این نتیجه رسیدم که بودن یا نبودن اصلا مسئله‌ای نیست .

    بودن یا نبودن یه انسان هیچ فرقی نمیکنه .

    نظر شما چیه ؟

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۸ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۲۵ تیر ۸۳

    Title-less

    شهادت حضرت زهرا(س) مظلومه‌ی عالم بر همه‌ی شیعیان جهان تسلیت باد

    به نام دوست که هر چه دارم از اوست.

    سلام

    هر چی زور زدم یه مطلب بنویسم نشد که نشد . کلا کره کره رو کشیده پایین این مخ ما . دریغ از یک جمله چه برسه به چند خط .

    یه مطلب رو از دفترم پیدا کردم براتون مینویسم تا ببینیم بعد چی میشه . مطلب مال 28 /1/83 هست :

    روزگاری همه چیز در آرامش بود .

    نظم بر همه چیز حکم داشت . همه تسبیح یکی را می گفتند .

    تا این که نمیدونم چرا ولی اون یکی به فکر آفرینش یه موجود جدیدتر افتاد.

    به دلیل این که اینجانب هنگام آفرینش این موجود در آنجا نبودم در این مورد حرفی نمی زنم .

    آری! موجود جدید آفریده شد. آن یکی به همه ی موجودات و مخلوقاتش گفت به این موجود جدید سجده کنید . شاید میخواست مخلوقاتش را امتحان کند . شاید میخواست مرد را از نامرد تمییز دهد .

    همه سر به خاک گذاشتند در برابر موجود جدید مگر یک مخلوق .

    آن هم چه مخلوقی ! چه کسی باورش می شد روزی او تو زرد از آب در بیاید .

    او قسم خورد . آن هم چه قسمی ! . حتی اگر قسم هم نمیخورد گرفتار چیز دیگری به اسم نفس بودیم .

    ولی حال دست به یکی کرده و به جان موجود جدید افتادند .

    افسوس بخوریم یا نخوریم؟! 

    از زاد و ولد موجود جدید هزاران و بلکه میلیاردها از جنس خودش ساخته شد.

    افسوسش اینجاست که تعداد اندکی قدرت مبارزه با این دو دشمن را داشتند .

    خلاصه . کلی سال گذشت . زمان به نسلی دیگر از این موجود رسید .

    به دلیل گم کردن هویت خود را نسل سوم نامید . ابتدا خیال می کرد مبارزه الکی است .

     اما نمی دانست بچه بازی نیست . و حال آن دو دشمن یاران زیادی یافته اند که همه با هم با لشکری عظیم به سوی نسل سومی بیچاره یورش برده اند .

    حال چه کند این نسل سومی ؟!

    خالق میداند .

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۸ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۱۲ تیر ۸۳

    صبر تا کی ؟؟؟!!!

    سلام

    بدون هیچ مقدمه‌ای

    برای من و هر انسانی با معنای اصلی انسانیت ثابت شده که باطل برای نگه داشتن حکومت خود و حفظ منافعش در این جهان فانی دست به هر کاری می زنه و صد افسوس که چنین کاری میکنه ؛ چه اگر میدانست چه عاقبتی در انتظار اوست شاید این همه به خودش زحمت نمیداد .
    حقی دیگر را له کردند .
    گفتند خفه شو .
    تو بر علیه منافع ما قدم برمیداری . حرف میزنی و زندگی میکنی . و این اصلا خوشایند ما نیست .
    همانطور که مطهری . شهید چمران . ادواردو آنیلی . امام موسی صدر . سید محمد باقر حکیم . شیخ یاسین . احمد شاه مسعود . رنتیسی و ... 


    حال هم محمد حسن ابراهیمی .

    او برای تبلیغ اسلام به یک کشور آمریکایی رفته بود . رئیس کالج و امام جمعه آن شیعیان آن منطقه بود . چرایش را نمیخواهد پرسید و هیچ کس هنوز ندانسته و تحقیقات پلیس هم به جایی نرسیده .

    میدانی جواب چرایش چیست :             شیعه

    اما کافران بدانید بر ما باکی نیست .

    الگوی ما نوجوانیست که مرگ برایش اعلی من العسل بود .

    ما فرزند خمینی و شاگرد او هستیم . هر چند بعضا حتی او را ندیده‌ایم .

    به قول شهید بهشتی که خود نیز از جمله ی این مظلومان و بزرگان است :
    سر نوشت مقلدان خمینی (ره) چیزی جز شهادت نیست.
    از طرفی نیز شیعیان مظلوم عراق مورد ستم و ظلم بی رویه کافران آمریکایی هستند .
    بد نیست نگاهی به این نامه که از یک زن زندانی در زندان ابوغریب است بینیدازید .


    دل سنگ میخواهد تحمل این دردها .


    طاق شد طاقت یاران بگشا پرده زرخ
    ای نهان ساخته از دیده ما صورت خویش

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۲۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲۷ ارديبهشت ۸۳

    Title-less

    سلام

    مثل اینکه به ما نیومده متن ادبی بنویسیم . هر چی نوشتیم پر زد و رفت تو عالم هپروت پرسین بلاگ .

    خیلی نمیخوام بنویسم نه حالشو دارم نه ... .

    خب .

    خدا حالم گرفته‌است .

    خسته‌ام .

    خودت خسته نشدی ؟

    پس کی ؟

    من که تا اون نیومده نمیمیرم . بهت گفته باشم . بعد منو کشتی و برزختو خراب کردم و سر وصدا راه انداختم نگو نگفتیا .

     

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۲۲ ارديبهشت ۸۳
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب