۶۹ مطلب با موضوع «روزانه ها» ثبت شده است

فرق اماره با اصل

بدون شک امتحان شفاهی دادن یکی از معدود کارهای درسی دلهره آور توی زندگیم بوده. هر چند کلا ما بیخیال روزگاریم و تا الان هم که پیش آمده ایم خود خدا آورده ولی این امتحان شفاهی اصلا خودش یک استرسی داشت.

دیروز بالاخره امتحان شفاهی اصول 6 را هم دادیم ، خیر!ش کم شد.

راستی حالا یاد گرفتی فرق اصل با اماره چیست؟

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۳۰ آذر ۹۱

    نظم ، نظم ، نظم

    تا یک مدتی باید بپردازم به نظم ، واژه نظم ، خود نظم ، سخن بزرگان در مورد نظم ، باید نظم را راه بدهم در زندگی و در را به رویش ببندم ، باید با نظم زندگی کنم.

    یعنی می شود؟

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۳۰ آذر ۹۱

    حرکت عاشورایی

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سال گذشته در کار اجرایی هیئتی دانش آموزی به دوستان کمک می کردم ، برای دعوت از بچه ها ، هر شب پیامکی می فرستادیم ، یک دو بیتی قشنگ عاشورایی.

    این بهانه ای شده بود تا برای دیگر دوستانم هم این پیامک را ارسال کنم ، بچه های مسجدمان که خیلی با بعضی هایش کیف میکردند و هیجان انگیز پاسخ می دادند.

    اما فکر میکنید این دوبیتی ها را بیشتر از کجا بدست می آوردم ، از یک وبلاگ.

    خیلی از آنهایی که اسمی دارند و رسمی دیگر وقتشان را برای کارهای ساده نمی گذارند ، جمع آوری شعر عاشورایی آن هم از صنفان ، چرا که وقتی فرد برای خود شخصیت زیادی قائل باشد اصلا افت دارد که بخواهد شعرهای دیگران آن هم معاصرین را جمع کند و نشر دهد بلکه خودش شعر میگوید و برای خودش تلاش می کند.

    اما آقای سعیدی راد همه ی این معادلات نفسانی را کنار گذاشته و هر سال وبلاگ «بانک اشعار و نثر ادبی عاشورایی» را با محتواهایی جدید و تازه به روز میکند.

    باید بگویم کار امثال سعیدی راد که بدون توجه به تظاهرات و نیاز به طراحی و گرفتن دامنه ی و آدرس اختصاصی صورت میگیرد ، اصالت همه ی این ها را زیر سوال می برد. 

    و بهترین کلمه ای که می توانم در خصوص این بزرگ مرد بگویم «اخلاص» است.

     

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۲۶ آبان ۹۱

    تا...91

    بسم الله الرحمن الرحیم

    تاریخچه اگر بخواهی ، از پرشین بلاگ وقتی بریدیم که خداحافظی کردیم ، بعد رفتیم مثلا تحت عنوان متحول شدن(جان عمه مان) پارسی بلاگ وبلاگ زدیم ، آنجا هم نچسبید و رفتیم بلاگفا بعد هم زد به سرمان و دامین مان را روی وردپرس گذاشتیم و رفتیم سراغ استقلال ، اما این استقلال با دردسرهای هاست داری و هوای تمدید شدن و نشدن ، داون شدن و نشدن ، تمام شدن حجم و این جور بحث ها به ما نیامده ، دیگر کلا کار هاست و اینجور چیزها را به اهلش سپردیم و زدیم کنار.

    الان چند وقتی است کلا وبلاگ و سایت اینجور چیزهایمان تعطیل است.

    ما که مرتضی نیستیم که حدیث نفسمان را بسوزانیم ، برگشتیم سر حدیث نفسمان و تاریخ زندگیمان و یادداشتهای سخیف و غیر عمیق و رکیک و ... همه را به سرنوشتمان پیوند زدیم ، آری ما همین هستیم و همان هستیم.

    اینکه گفتیم ما از جو گرفتگی ادبی نوشتن بود والا نیم من هم نیستم.

    الان هم که همین امسال رفته ام قم ، ازسرپایه هفت پیگیر درس و بحث شوم ، به شرط رفاقت جناب توفیق.

    اینها همه مقدمه ای بود برای برگشت به پرشین بلاگ.

    هر چه بادا باد.

    بعدا نوشت:

    *این که مطالب وبلاگهای دیگرم را انتقال بدهم یا ندهم ، به داشتن حوصله اش برمیگردد.

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • پنجشنبه ۲۵ آبان ۹۱

    اصول آموختن زبان خارجی

    با سیدعباس و سیدمهدی و محمدصادق داریم میریم کلاس مکالمه عربی .
    جلسه اول استاد نکاتی را در خصوص آموختن زبان خارجی به عنوان اصل بیان کرد که از ترس گم شدن کاغذش اینجا میگذارم شاید باقیات صالحاتی هم شد.
    • این که میگویند آموختن زبان در خواب یا سه ماه و شش روز و یک هفته و ... این ها همه بی خود است ، اگر هم شما در مدت کوتاهی زبانی را بیاموزید ماندگاری نخواهد داشت و نمی توانید به خوبی از آن استفاده کنید.
    • باید به آموختن زبان با نگاهی تفریحی وارد شد و به عنوان کلاس درس به آن نگاه نکرد.
    • به دنبال یادگیری اصطلاحات عامیان از ابتدای یادگیری نباشید ، وقتی شما یادگرفتید فصیح صحبت کنید آموختن لهجه های مختلف کار ساده ایست.
    • هر چه از دست ها برای بیان منظور استفاده کنید این را می رساند که بر زبان مسلط نیستید ، سعی کنید از دستتان استفاده نکنید.
    • در زبان عربی با آموختن هر فعل می توانید یک دقیقه حرف بزنید ، مثلا اگر شما 40 فعل را یاد بگیرید می توانید 40 دقیقه صحبت کنید.
    • برای یادگیری ، مثلا در کودکی ابتدا قوه شنوایی ، سپس تکلم  ، بعد قرائت بعد کتابت شکل میگیرد ، اما در بزرگسال این فرایند برعکس میگردد ، یعنی اول کتابت بعد قرائت بعد تکلم بعد شنیدن ، در زبان عربی به خاطر قرابتی که با فارسی دارد دو بخش از این مراحل حذف میگردد قرائت و کتابت.
    • معرفی فرهنگ لغت : فارسی به عربی --» اصطلاحات روز - فرزان - مرشد
    • معرفی فرهنگ لغت: عربری به عربی --» المنجد(گفتن المنجد الطلاب خوب نیست) - بسیط(توی این شک دارم)
    • معرفی فرهنگ لغت عربی به فارسی --» قاموس نوین - معاصر(نوشته ی آذرتاش آذرنوش
    اگر نکته ی دیگری در این خصوص شنیدم ذیل همین مطلب اضافه میکنم .
  • ۳ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۲۳ مرداد ۹۱

    سوم خرداد

    برای سوم خرداد باید حتما به روز کرد.
    آزادسازی خرمشهر ، آزادسازی جنوب لبنان خدا کند روز آزادی ما از دست نفس لعنتی هم باشد.

    اس ام اس زدم یکی دو تا از بچه ها مبنی بر این که دارم دنبال کار میگردم .
    کار آرمانی ام اینه : نصف روز باشه ، فکرم رو مشغول نکنه ، شان و مان و این جور چیزا هم توش رعایت شه دیگه ! همین ! آدم به این راضی ای ندیدم تو عمرم خداییش!

    راستی ! کربلا ! خوب بود ، خوب ، نه ! عالی بود. توی کربلا فهمیدم فاطمه راست میگفت ، باید با کانون رفت کربلا و باید آقاسید هم آنجا باشد ، این رو آقای رنجبر که چندین بار و حتی سری قبلی کربلای کانون هم آمده بود میگفت ، دلیل اش هم این بود که مگر میشد بری کربلا داد نزنی خودتو نزنی ؟ اگه سید اینا اونجا نبودن این امر امکان پذیر نبود.

    کربلا را به نیابت از جواد رفتم. نامرد یه دفعه نیومد به خوابمون!

    عباس گیر داده بود برا ملبس شدن ، یادم رفت ! ولی سید ما را به برند کانون که چفیه ای سیاه با خطهای زرد بود ملبس نمود ، دو تا هم به نشان تلبس محکم زد توی سرمان.(وژدانا محکم زد ، تا خود هتل سرم درد میکرد) البت از آن دو تا چفیه ای که یکی را از گل آرا و یکی هم بدون سه کردن از سید که از روی دوش امین رشیدی برداشت گرفتیم هیچ کدوم نماند ، یکی را دادیم به یحیی که از شیراز گفته بود یه چفیه ی زعفرونی برام بیار ، یکی را هم نتوانستیم جلو دکتر دوام بیاوریم و انداختیم روی دوش دکتر!

    دیگه چه اتفاقی افتاده بود در این مدت ؟!!!!
    قیدار رو از پلاک هشت گرفتم ولی هنوز نخوندمش ، فعلا مشغول نورالدین پسر ایرانم.

    این هم حدیث نفس این روزها.

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۹ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۲ خرداد ۹۱

    90ویک

    بسم الله ، یا ...
    درونم چون آتشفشان خاموشه ، از خدا میخوام فوران نکنه.
    نود تموم شد ، با همه ی بالا و پایین شدناش ، با بد شروع شدنش و بد تموم شدنش ، با همه ی نوساناتی که می تونست توی سالهای عمر من داشته باشه.
    ولی شاید هم نه ، شاید فردایی هم باشد که نوسانات بیشتری از دیروز داشته باشد ، اما این هم گذشت .
    کاش می شد همه چیز را نوشت ، حوصله ی دفتر و دستک جدا راه انداختن ندارم ، و حتی اگر دفتری هم بود همه چیز را در آن نمی نوشتم اما کاش می شد همه چیز را نوشت و این آتشفشان درون را بر روی کلیدهای لپتاب جاری کرد.
    نالیدن ، مدتی بود حتی ننالیده بودم ! اصلا یادم رفته بودم بنالم ، فقط به ناله ها گوش فرا داده بودم و هم درد بودم و همه یک سویه .
    نمی دونم ، شاید ظرفیتم کم شده ، اما گذشت ، همه ی فعالیتها تجربه ها ، پیشنهادها ، دو راهی ها ، سردرگمی ها .

    بهترین روزهای نود را چند ماه قبل در حرم امام رضا(ع) گذراندم .
    و اما 90 و یک : چند روزی است که مادرخانم گرامی و حسن مهمانم هستند ، بی وی هم که مشهد است ، از وقتی آمده اند گرفتار کارهای خانه بوده ام ، آنها هم در خانه ، حالم گرفته است که : عجب مهمان نواز روسیاهی .
    آن کس که سحر ندارد از خود خبر ندارد.
    اللهم ارزقنا توفیق الطاعه.

  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۲ فروردين ۹۱

    شب نوشت27-اسفند-90

    • یا...
    • امروز همینجوری رفتم تالار نگاهم افتاد به تاپیک «کانون یعنی» و بعد اتفاقی پست خودم رو دیدم و در کمال تعجب اظهار مخالفت دو تا از کاربران.(اینم عکسش)
      رفت توی حالم ، این اظهار مخالفت می تونه چه معنی ای داشته باشه.
      تصمیم گرفتم کمپلت پاک کنم و کمپلت برم. به دلیل این که ارادت همچنان باقی است.
    • این روزها می بارد ، از زمین و آسمان ، بی وی چهارشنبه رفت مشهد ، قرار بود جمعه ما هم برویم که هر چی زیر و رو کردیم کارها را دیدیم نمی شود ، حتی استخاره هم زدیم بد آمد.
      بی وی از این که سرکار گذاشته شده دلخور است . حالا که ما نمی توانیم برویم ، این نامردی نیست بی وی هم نرود؟
    • این روزها از زمین و آسمان می بارد ، پریشب خبر رسید صدرا... با موتور تصادف کرده ، دلمان هوری ریخت ، پیجور شدیم مشخص شد به خیر گذشته ، الان گمانم موتور ما  در همان پارکینگ قبلی باشد.
  • ۱ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۲۷ اسفند ۹۰

    محض نوشتن

    این روزها دل و دماغی نمانده . آن از یک نمره ای که استاد فقه نداد و ما هنوز در حال تعلیقیم و ممکن است یک سال دیگر در این فقه دو بمانیم .
    این از اوضاع بی ریخت خانه و تعمیرات و خان که میگویی کلاه بیاور سر می آورد و میگویی باغچه بکن میزند و لوله پولیکاهای فاضلاب را هم آباد می کند.
    آن هم از اوضاع سایپای نامرد که سر موعد چکش را پاس نمی کند و حالا باجناق گرام ما را و ایضا ما را توی زحمت می اندازد و حالا که پولش را برده ایم می گوید از بیستم دیگه تهران کار نمی کنه !
    کلا روانا اوضاع بی ریخت است ، مشهد که ماسیده است با این اوضاع کار خانه.
    علی النقد همین.(حدیث نفس)

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲۱ اسفند ۹۰

    توالت آنلاین

    بعد از مدتها بالاخره ما به سیستم سراسری فاضلاب در شیراز وصل شدیم .
    پیش از اینها سه حلقه چاه داشتیم که به صورت مستقل از حکومت و شهردای و خلاصه خودمختار میزبان فاضلابمان بود ، دیدیم نمی شود باید به مردم بپیوندیم و این تکه از زندگیمان را هم آنلاین کنیم .
    الان ما به خیل عظیم امت ، نه ببخشید فاضلابمان به فاضلاب خیل عظیم ملت شیرازی پیوسته است.
    از وقتی سیستمهای بانکها آنلاین شد اتفاقات جالب توجهی افتاده است ، سیستم های الکترونیکی جای بعضی آدمها را گرفت. گرفتاریهای خاص خودش را هم داشته و دارد ، مثلا بارها اتفاق افتاده مجبور بوده ام پولی را به حساب واریز کنم ، به بانک مراجعه کرده ام و شینده ام : سیستم قطع است.
    این اتفاق فقط در بانک نبوده بلکه در ادارات و اخیرا در حوزه نظام وظیفه هم برایم تجربه شد.
    مدتی است صف انتظار بانکها الکترونیکی شده است ، به چشم خود ، با همین دو تا چشمما وژدانا! دیده ام که کارمند محترم بانک با خیال راحت بدون توجه به صف طویل منتظرین برای شنیدن شماره شان بدون فشردن کلید شماره بعدی در حال چای خوردن یا صحبت با تلفن همراه است ، اما قدیم مگر میشد اینطور باشد ، ارباب رجوع بالای سر کارمند بود ، جرات داشت چپ و راست شود ، هر نفر را که راه می انداخت یک دست با چند برگ کاغذ و یک سری اسکناس به سویش دراز بود.
    حالا من از یک چیز دیگر می ترسم ، می ترسم یک روزی سیستم این فاضلاب آنلاین دچار مشکل شود ، آن وقت چه اتفاقی خواهد افتاد.
    خدا آن روز را نیاورد.
    ولی اگر بیاورد ما هر سه حلقه چاه را پر کرده ایم و هیچ راه چاره ای برای برون رفت از بحران نگذاشته ایم .
    شما چطور؟

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۱۷ اسفند ۹۰
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب