۱۰۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنوشت» ثبت شده است

نوشتن برای ...

سلام

معمولا وبلاگنویسی هدف داره .

یکی برای سرگرمی مینویسه .

یکی میخواد حرفشو به همه بگه مینویسه .

یکی برای یه نفر خاص مینویسه .

یکی میخواد معلوماتشو در اختیار دیگران قرار بده و ... .

من بر گشتم . اما برای هیچ یک از دلایل بالا برنگشتم .

بر گشتم دلتنگیهامو بنویسم .

همین !

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۱۰ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۲۹ دی ۸۳

    مسلمانان مرا وقتی ...

    سلام

    کجام ؟

    نیستم ؟

    کم پیدام ؟

    مگه این که خودمون احوال خودمون رو بپرسیم .

    ای ییییییییییییییییی !!! روزگار !!! هی !  

    ولی هر چی فکرشو میکنم میبینم واقعا مرا وقتی دلی بود . باید ببخشید اشتباه لپی بود ما رو چه به دل.

    مسلمانان مرا کاه گلی بود .

    عجب زمونه‌ایه . نمیدونم از دست دوست فرار کنم یا دشمن . حواسم به دشمن باشه یا دوست ؟!.

    شش دونگمو بذارم شیطون بهم ضربه نزنه یا همه جا رو بپام که از دیگران حالا یا خواسته یا ناخواسته ضربه نخورم ؟!.

    آخرش نفهمیدم برم تو لاک خودم و خودسازی و این حرفا یا بزنیم تو تریپ انجام وظیفه و ماموریت و اون حرفا ؟!

    دلمون به تشویق دیگران خوش باشه ! یا از ریا و ناخالصیمون ناخوش ؟!

    از تیکه ها و ناراحتی های دیگران ناخوش بشیم یا برای کار کردن خوش ؟!

    سوالای ملت رو جواب بدیم یا خودمون بریم سوال کنیم ؟!

    وجهه اجتماعی پیدا کنیم یا متوسط بزنیم و گوشه های دیگه رو بگیریم ؟!

    خوانواده و استاد و مردم و رفیق و همکلاسی و ... رو راضی کنیم یا دل صاب مرده رو ؟!

    شونه خالی کنیم یا لنگ لنگ بکشیم ؟!

    ناسلامتی وقت زنمونه ! فکر کار و خونه و پول و زن خوب و اینا باشیم یا چاله چوله ها رو پر کنیم ؟!

    واااااای ما که مردیم از لنگ زدن .

    غصه بخوریم یا بگیم برامون غصه بخورن ؟!

    بالاها رو ببینیم و بریم بالا یا پایینا رو ببینیم و بکشیم بالا ؟!

    باور کنید یه روز میرسه از سما تا زمین ما رو با انگشت نشون میدن و به هم دیگه میگن »

    چقدر بهش گفتم درس بخون

    چقدر بهش گفتم فکر نون کن خربزه آبه

    چقدر بهش گفتم بندگی کن

    چقدر بهش گفتم بی اخلاص به هیچ جایی نمیرسی

    چقدر بهش گفتم : مگه با یه دست چند تا هندونه میشه برداشت .

    و اون وقته که مثل خیلی وقتا ما با پر رویی زبان به توجیح باز کنیم و بگیم :

    بیخیال در دروازه رو میشه بست زبون مردم رو ...

    و سر خودمون هم شیره بمالیم بگیم : من که پشیمون نیستم . کی باید پشیمون باشه خدا میدونه ؟!!!!!!

    نه آقا شکسته نفسی میفرماین این حرفا چیه ؟

    هه هه شما که شکست بندیتون بهتر از ماست و لابد ما رو از خودمون بهتر میشناسید و بیشتر از خودمون با خودمون زندگی کردین بفرماین و جای کلمات بالا چیز میز بنویسید.

    -------------------------------------------------

    اومدیم بگیم هنوز هم نسل سومیه زنده است و داره هوا رو با نفسش آلوده میکنه .

    قرار نیست تو حرفای منو بفهمی .

    ما نسل بدبخت خودمون هم حرف خودمون رو نمیفهمیم و حتی تلاش نمیکنیم و نمیخوایم بفهمیم بعد انتظار داریم بیچاره یارو نسل اول و دومیه بیاد ما رو درک کنه و نازمونو بخره .

    راسی رفیق این یادت باشه :

    گرت خونابه گردد دل زدست دوستان سعدی

                                                       نه شرط دوستی باشد که از دل بر زبان آید

    از حرفای ما دلگیر شدی به این شعر استناد کن /.

     

    نمیدونم چرا استقبال پسرها از دخترا بیشتر بود منظورم این لینکه : کلیک کن

     

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۹ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۲۱ دی ۸۳

    یادش به خیر

    به نام خدا

    علی بیا مامان کارت داره

    - چیکار داره

    نمیدونم

    - برو بگو یه تیم دیگه بازی میکنم میام .

    بدو بیا عصبانی میشه ها !

    - باشه !‌ اه ! برو بگو اومدم .

     با دو خودمو میرسونم دم در حال .

    - مامانی . مامانی . مامانیییییییییییییییی!

    بله .

    ـ با من کاری داری ؟

    مشقاتو نوشتی باز رفتی تو کوچه .

    - حالا میام مینویسم . بذا یه کم بازی کنم .

    برو پنجا تومن نون بگیر .

    - وااااااااااااییییییییی ! مامانی !‌ خب بده ابراهیم بره . بازم من؟‌

    دیروز ابراهیم رفته نوبت توه .

    با اعصاب خوردی .

    - مامانی دارم فوتبال بازی میکنم .

    در حالی که به من نزدیک میشه تا پول رو بهم بده :

    باز تو پای پتی رفتی فوتبال دوباره این انگشت میخوره تو اسفالت بلال میشه ها !

    - نه مواظبم ! حالا نمیشه بعد برم نونوایی ؟!

    نه نون نداریم . دیر بری گیرت نمیاد .

    - اه همش ما باید بریم . اصلا چرا حسین نمیره ؟‌ چرا همش باید ما بریم !!!!!

    ( بعد جواب خودمو میدم . چون اون بچه بزرگتره و ... دو تا فحش هم بهش میدم )

    --------------------------------------------------------------------------------------------

    یادش به خیر

    --------------------------------------------------------------------------------------------

    و اما حالا همش فکر میکنم خیلی دارم کار میکنم . بعد خودم نگاه که میکنم میبینم اصلا هیچ کاری رو پیش نبردم .

    اینقدر دنبال تذکر دادن نواقص هم هستیم که وقت پرداختن به کارای خودمون رو پیدا نمیکنیم .

    یاد گل فنی بازیا به خیر . تیممون که میباخت باید مینشستیم بیرون تا نوبتمون بشه . محال بود کسی قبول کنه که گل خوردن یا باختن تقصیر اون بوده .

    همش فحش بود . چرا پاس نمیدی ؟ هووووی خره مگه با تو نیستم !!! همش تقصیر تو بود .

    رد خور نداشت محال بود فحش ندیم . تازه جمله فوق محترمانش بود .

    دروغ و جر زدن هم که جای خودش .

    ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    گرت خونابه گردد دل زدست دوستان سعدی

    نه شرط دوستی باشد که از دل بر زبان آید 

    {{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{{[[[[[[[[[[[]]}}}}}}}}}}}}}}

    خواستم یه کم خالی بشم به روز کردم .

     

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۲۱ آذر ۸۳

    نامه یه گروه ضد انقلاب

    به نام خدا

    سلام

    یه ایمیل به دستم رسید که دعوت میکرد برای رفراندوم تعیین نظام بعد از جمهوری اسلامی ایران .

    این نامه رو براشون فرستادم .

    به نام خدا
    سلام علیکم
    ضمن آرزوی مرگ زودرس برای شما جهت نجات از این خفت .
    من یه نسل سومی‌ام . نسل سوم همون انقلابی که شما میخواید حالا برای بعد از نظامش رفراندوم بذارین .
    شاید بیست و یک سالم بیشتر نباشه ولی دوره ای رو گذروندم که برای شناختن سره از ناسره مجبور شدم همه جا رو ورنداز کنم و همه تاریخی رو نگاهی بیندازم .
    بزرگواران بهتر نیست به جای سنگ انداختن جلوی پای وطن کمی تامل کنید و به یاری سربلند شدن وطن برآیید .
    البته پنهان نیست که شما سوز بر حاکمیت نبودن خودتان را میخورید .
    یا شاید هم عقلتان از خدا بالاتر است که فکر می‌کنید این نظام باعث سربلندی نخواهد شد .
    این را خوب بدانید که وقتی رهبرم در جمع مدیران صدا و سیما با یقین و ایمان و خالص میگوید ده سال برای نتیجه گیری زمان خوبیست و برنامه ده ساله بریزید .
    من همه‌ی هستی‌ام سینه سپر کرده و نمیگذارم حتی میلیمتری از این خاک به دست تو امسال تو بیفتد .
    و بدانید این جهان روزی بیدار خواهد شد و چیزی برای شما نخواهد ماند مگر ذلت .
    چرا خودتان را به هلاکت میکشانید .
    در توبه باز است .
    هر چند یاسین خواندن فایده ندارد.
    فذکر ان نفعت الذکرا . یذکر من یخشی . و یتجنبها الاشقی ...
    والسلام

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۱۳ آذر ۸۳

    دلم تنگن !!!

    دلتنگیه شاید شما این زبون رو نفهمید آخه محلیه .

    دلم بر لامرد تنگ آویذه . یه 4 – 5 سالی وایوو نرفتم . ای ی ی  ی ی روزگار .

    دلم میخوا برم لامه .

    صو گه گیمین که پاویذم دیبامون (خدابیامرز) با پیرزناش ا سایه ی دیوار نشسون و یه کیلی سورویی و روغن و چایی هم تو سینی ناهاذوو دیبامون بگو : علی ، جان ، بیو ناشتا بخور .

    دلم میخوا بزنم تو صحرا زیر سایه گز تو گرما دراز بکشم .

    دلم میخوا با بچها برم زیر یه کناری و با سنگ ا جونش آویم تا دو تا دونه کنار بفته و بخوریم .

    دلم میخوا تو گرمای گرم تاووسون سر ظهر بریم بجخیم ا حوضین .

    دلم میخوا برم خونه خالمون هر رو بعد از ظهرا با بچه ها والیوال بازی بکونیم .

    دلم میخوا برم کو به امیذ یه ولمی تو گرمای تاووسون بگردیم بعدشم خسته و خورد واییم بفتیم زیر کولر گازی .

    دلم میخوا با بچه ها بریم هل بازین بعذشم یکی خنج بخوره دعوا واوو و بازی خراب آوو  .

    دلم میخوا ماه محرم برم شوی پای میلس بیشینم و نگه گیریخ کردن مردا و زنا بکنم .

    یا آخر شو بریم میلس و پای تش که بر قلون مینن ویسیم و با تشا ور بریم.

    دلم میخوا روز تاسوعا و عاشورا تو نون ظرف کردن کمک کنم .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • دوشنبه ۹ آذر ۸۳

    فیلتر کنید

    فیلتر کنید

    اصلا بحث سر ریاست جمهوری خاتمی یا رفسنجانی نیست . بیست و اندی سال پیش شهید چمران این حرف رو زد : نظام تغییر کرده ولی سیستم مشکل داره . ساختار اسلامی نیست .

    هشت سال دوران زندگی یه نسل سومی بد بخت یعنی حداقل دوران دبیرستان و مهمترین بخش از شکل گیری شخصیت و فرهنگ یک جوان و به تبع یک ملت به دلیل جوان بودن ایران .

    روزی خانم فائزه هاشمی دوچرخه سواری را به دختران ما یاد داد .

    چندین سال سینماهای ما فیلمهای از قبیل شوکران ، قرمز ، آبی ، صورتی و هزار رنگ دیگر به خورد من نسل سومی داد و به من اثبات کرد که اشکالی ندارد با پسر حرف زد . آهای پسر تو باید مهمترین دغدغه ی زدگیت پیدا کردن دختر برای آینده بهتر باشه حتی اگه سه چهار تا دوست دختر رو تجربه کنی .

    آهای پسر اگه یه وقتی زن گرفتی و بچه هم داشتی اشکالی نداره بری دنبال یه دختر دیگه و عاشق اون بشی .

    نوارهای موسیقی ما عشق کاذبی رو به من نسل سومی تزریق کرد که عمرم رو باهاش تباه کردم . تمام زندگیم رو میذاشتم تا دختری رو پیدا کنم و با اون دوست بشم و درد دل کنم .

    رمانهای عشقی شعرهای مبتذل آموزش بهتر روابط جنسی پرفروش ترین کتابهای ما در طول این هشت سال بود .

    تجمع های مختلط به عنوانهای مختلف شورای دانش آموزی . مجلس جوان و ... کار کردن دختر و پسر در دورانی از زندگی که اوج حمله شهوت به انسان هست رو عادی و بهتر بگم رسمی کرد .

    به هزار بهانه گفتمان راه انداختید و بیچاره جوان را سردرگم کردید به طوری که بدبخت میاد پیغام میذاره : من عاشق سعدی هستم و کوچکتر از آنم که بخوام در مورد حکایتش نظر بدم . بعد از اونور میری تو وبلاگش میبینی نوشته : چرا ما باید تو سلام نماز به محمد (ص) سلام بدیم ؟! . حال آنکه سعدی گفته : بلغ العلی بکماله .....

    این تناقض رو چه جوری میخواین معنی کنید .

    من سر در نمیارم چی درسته چی غلط ؟!

    تمام عشق جوون شده این که مزه همه ی سیگارهای موجود در بازار رو بچشه تا بلکه برای دقایقی بدون ترس از معتاد مواد مخدر شدن خودشو تخدیر کنه و از شر اعصاب خورد راحت بشه .

    ۵۵ هزار نسخه در روز تیراژ یک روزنامه استانی ماست و هر روز دو صفحه کامل به حوادث اختصاص داده میشه . آیا این عادی کردن هر نوع جنایت اعم از دزدی و تجاوز و ووو نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    حالا این جوان این جوری بزرگ شد .

    هشت سال اونو تربیت کردی

    حالا

    آیا میتونی با یک روز فیلتر کردن وبلاگش که عقایدش رو در اون نوشته همه ی اشتباهاتت رو جبران کنی  ؟!!!!!!!

    8 سال میان یه فرهنگ رو جا میندازن بعد یه روزه میخوان عوضش کنن .

    پس فیلتر کنید .

    فیلتر کنید .

    فیلتر  

    -------------------------------------------------------

    از این جا به بعد دلتنگیه شاید شما این زبون رو نفهمید آخه محلیه .

    دلم بر لامرد تنگ آویذه . یه 4 – 5 سالی وایوو نرفتم . ای ی ی  ی ی روزگار .

    دلم میخوا برم لامه .

    صو گه گیمین که پاویذم دیبامون (خدابیامرز) با پیرزناش ا سایه ی دیوار نشسون و یه کیلی سورویی و روغن و چایی هم تو سینی ناهاذوو دیبامون بگو : علی ، جان ، بیو ناشتا بخور .

    دلم میخوا بزنم تو صحرا زیر سایه گز تو گرما دراز بکشم .

    دلم میخوا با بچها برم زیر یه کناری و با سنگ ا جونش آویم تا دو تا دونه کنار بفته و بخوریم .

    دلم میخوا تو گرمای گرم تاووسون سر ظهر بریم بجخیم ا حوضین .

    دلم میخوا برم خونه خالمون هر رو بعد از ظهرا با بچه ها والیوال بازی بکونیم .

    دلم میخوا برم کو به امیذ یه ولمی تو گرمای تاووسون بگردیم بعدشم خسته و خورد واییم بفتیم زیر کولر گازی .

    دلم میخوا با بچه ها بریم هل بازین بعذشم یکی خنج بخوره دعوا واوو و بازی خراب آوو  .

    دلم میخوا ماه محرم برم شوی پای میلس بیشینم و نگه گیریخ کردن مردا و زنا بکنم .

    یا آخر شو بریم میلس و پای تش که بر قلون مینن ویسیم و با تشا ور بریم.

    دلم میخوا روز تاسوعا و عاشورا تو نون ظرف کردن کمک کنم .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • سیدعلی علوی
    • شنبه ۳۰ آبان ۸۳

    مخاطب

    سلام

    عیدتون مبارک

    اونایی که وبلاگ دارن میدونن مخاطب چقدر تو وبلاگ نویسی مهمه .

    البته برای بعضیها هم مهم نیست کسی مطلبشون رو بخونه که کم‌اند .

    طی حدود دو سال وبلاگ نویسی و افتادن این تب عرض میکنم . آدم عشق میکنه مثلا ۵۰ نفر در مورد مطلبش نظر بدن .

    از اونجایی که تو اینترنت نمیشه مخاطب خاص داشت و برای مخاطب یه گروه سنی تعریف کرد این کا رو مشکل تر میکنه .

    این که کسی بیاد مطالبت رو بخونه خیلی مهمه .

    اما وبلاگ یه صفحه است که اگه خیلی هنر کنی روزی دویست نفر بیان بخونن که باید  که بیشترشون برای تبلیغ وبلاگ خودشون بهت سر میزنن .

    به نظرتون میشه دنبال ه تریبون بهتر گشت ؟!

    مثلا یه ستون تو روزنامه ؟!

    اصلا نظرتون چیه ؟

    مثلا من برم تو یه روزنامه بنویسم بعد زیرش آدرس وبلاگمو بذارم . چطوره ؟

     -----------------------------------------------

    ماه رمضون رفت .

    برای من مثل یه عمر بود .

    پشت سرمو نگاه کردم دیدم به به چقدر کارام قضا شد . و دیگه راه برگشتی نیست .

    مثل زندگی میمونه برام . نتیجه رو بعد از ماه رمضون میبینه .

    بعد روتو بر میگردونی میبینی ا آخر خط روز عید فطر و روز حساب و کتاب .

    چشاتو باز میکنی مبهوت :::::::----------> وای بازم گند زدم .

    بعضیا میگن برای ماه رمضون دیگه زنده باشیم .

    ولی من اصلا برام مهم نیست و برعکسم هر که هم هر چی میخواد بگه . من میگم نه بذار بریم بیشتر از این گند نزنیم .

    چقدر برنامه چقدر امیدوار و حال .... !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    قفل کرد ذهنم بهتره خفه شم .

    چاکر هر چی نسل سومیه

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۹ ]
    • سیدعلی علوی
    • يكشنبه ۲۴ آبان ۸۳

    مجله

    من عاشق :

                            سروش جوان

                                                  سوره

                                                                 زمانه

                                                                             خیمه

                                                                                           پرسمان

    این مجله هام

    بقیه‌اش رو گفتن نگین .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • سیدعلی علوی
    • چهارشنبه ۲۰ آبان ۸۳

    درد دارم ؟

    نه درد ندارم .

    اگه درد داشتم حاضر نمیشدم اینجوری هر چی میخوان بارم کنن .

                   --------------------------------------------------------------------------

    خدایا یه قطره از درد علی رو بهمون عطا کن !

    ببخشید اشتباه شد . من بیشتر میخوام ولی اگه ظرفیتش رو نداشته باشم که در دم جون میدم . پس ای خدا :

    اول ظرفیت پذیرش درد رو بده بعد درد .

    نه اینجوری هم نمیشه تا من به تو نزدیک نشم که ظرفیتم بالا نمیره . خودتون گفتین هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند .

    پس منو از مقربان درگاهت قرار بده !

    راسی قرب بدون عبادت و شب زنده داری و انجام واجبات و ترک محرمات نمیشه .

    پس ای خدا توفیق طاعت و ترک معصیت رو عطا کن . که هر چه دارم از تو است .

    -------------------------------------

    اذونه میخوام برم نماز مغرب و عشا رو بخونم و بعد هم یه افطار بزنم تو رگ .

    خاک تو سرم شده یه بار به یاد فقزا با درد غذا بخورم ؟

    اینو میخواسم بگم .

    از حدود سال ۷۹ تا حالا تقریبا هر شنبه شب دارم میرم پای منبرش و حتی بعضی وقتا میون بحث‌ها نکاتی برام تکرارین ولی نمیدونم چرا خسته نمیشم . همیشه هم دوست دارم برم اون جلو بشینم که واعظ رو واضح ببینم .

    ولی خداییش الکی اسمشو گذاشته بازمانده تنها  

    یه مشت نسل دومی الاف جمع شدن سر بچه مردم رو گول میمالن .

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۸ ]
    • سیدعلی علوی
    • جمعه ۱۵ آبان ۸۳

    قرار

    سلام

    خداییش بیا یه قرار با ما بذار .

    هر وقت خواستیم بخوریم زمین و پامون چپ بذاریم یه جوری بزن که با مخ بیاییم رو زمین .

    امشب آقای دولابی شبکه چهار ساعت ۷ میگفت ما که نمیفهمیم چی برامون خوبه غنا یا فقر یا ... ولی خدا میدونه .

    .

    دیگه وقتی ندارم . نکنه امشب بمیرم ! واااااااااااای اگه مردم چیکار کنم!

     

  • ۰ | ۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • سیدعلی علوی
    • سه شنبه ۱۲ آبان ۸۳
    نسل سومی بودن توضیح نمیخواهد .انقلابی را که یاران خمینی نسل اول آن بودند و رزمنده های جبهه و جنگ نسل دوم آن ، خدایش رحمت کند؛ چون ما نسل سوم آن هستیم .
    بخواهم یا نخواهم نسل سومم ، بپذیرم یا نپذیرم نسل سومی ام . ولی من میخواهم و از خدا میخواهم که او هم بخواهد نسل سومی باشم و بمانم .
    سید علی علوی ، طلبه حوزه علمیه قم
    آرشیو مطالب